نوشته شده توسط : زضا

شــبـــ تـولــدم . . .

شـبـــ تـولــدم ...

حـــســ عـجـیـبـی دارم ..!

حــســ فـرامــوشـــ شــدن

حــســی دارم آمــخــته با دلـتنـگـی .!

یـعـــنی واقــعا فــرامــوش شــدم..؟



:: بازدید از این مطلب : 411
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 22 ارديبهشت 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : زضا

 

هنگامی که واقعه ی جانسوز کربلا در حال وقوع بود، زعفر جنی که رئیس شیعیان جن بود در بئر ذات العلم ، برای خود مجلس عروسی بر پا کرده بود و بزرگان طوایف جن را دعوت نموده و خود بر تخت شادی و عیش نشسته بود.
در همین حال ناگهان متوجه شد که از زیر تختش صدای گریه و زاری  می اید. زعفرجنی گفت :(( کیست که در وقت شادی ، گریه می کند؟!)) دراین هنگام دو نفر از جنیان حاضر شدند وزعفر از آنان سبب گریه را پرسید .آنان گفتند : (( ای امیر ! وقتی که ما را به فلان شهر فرستادی ، در  حین رفتن به آن شهر  ، عبور ما به رودفرات افتاد که عربها به ان نواحی نینوا می گویند .  ما دیدیم که درآنجا لشکریان زیادی از انسانها جمع شده ودر حال جنگ هستند .وقتی که نزدیک آنان شدیم ، مشاهده کردیم که حضرت حسین بن علی علیه السلام ، پسر همان اقای بزرگواری که ما را مسلمان کرده ، یکه و تنها برنیزه ی بی کسی تکیه داده و به چپ وراست خود نگاه می کرد ومی فرمود : ((آیا یاری دهنده ای هست تا ما را یاری دهد ؟!)) و نیز شنیدم که اهل و عیال آن بزرگوار ، فریاد العطش العطش بلند کرده بودند . وقتی که این واقعه ناگوار  را مشاهده کردیم فی الفور خود را به بئر ذات العلم رساندیم تا شما را خبر نماییم که اکنون پسر رسول خدا (ص) را به شهادت  می رسانند .))

به محض اینکه زعفر جنی این سخنان را شنید ، تاج شاهی را از سر خود بر داشت و لباسهای دامادی را از تن خود خارج کرد و طوایف مختلف جن را با سلاحهای آتشین آماده کرد وهمگی با عجله به سوی کربلا حرکت نمودند . خود زعفر گفته است : (( وقتی که ما وارد زمین کربلا شدیم ، دیدیم که چهار فرسخ در چهار فرسخ رالشکریان دشمن فراگرفته است ، بعلاوه صفهای فرشتگان زیادی را دیدیم . ملک منصور با چندین هزار فرشته ی دیگر یک طرف، ملک نصر با چندین هزار فرشته از  طرف دیگر ، جبرئیل با چندین هزار فرشته ی دیگر در ان طرف و در یک طرف دیگر میکائیل با چندین هزار فرشته ی دیگر در ان طرف ، ودر یک طرف دیگر  اسرافیل ، ملک ریاح ( فرشته بادها ) ، فرشته ی دریاها ، فرشته ی کوهها ، فرشته ی دوزخ و فرشته ی عذاب و... هر یک با لشکریان خود منتظر گرفتن اجازه از حضرت بودند . بعلاوه ارواح یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر ( علیهم السلام ) از ادم تا خاتم همه صف کشیده ، مات و متحیر مانده بودند . تمام موجودات و حقیقت کل اشیا در کربلا بودند و همگی گریان . چه کربلا و چه غوغائی .خاتم پیامبران ( ص ) آغوش  خود را گشوده و به امام حسین علیه السلام می فرمود:(( پسرم ! عجله کن ! عجله کن ! به راستی که مشتاق تو هستیم .))
حسین بن علی علیه السلام یکه و تنها در میان میدان  با زخمها و جراحات فراوان ، پیشانی شکسته، با سری مجروح، با سینه ای سوزان و با دیده ای گریان ایستاده بود  و در هر نفسی که میکشید  ، از حلقه های زره خون می چکید اما اصلا" توجهی به هیچ گروهی از ان فرشتگان نمی کرد به من هم کسی اجازه نمی دادتا خدمت ان حضرت برسم  .
همانطور که از دور نظاره میکردم ودر کار ان حضرت حیران بودم ،ناگهان دیدم که اقا امام حسین  علیه السلام سر غربت از نیزه ی بی کسی بلند کرد و با گوشه چشم به من نگاه کرد و اشاره ای فرمود که : ای زعفر ! بیا .در این هنگام   همه فرشتگان به سوی من نگاه کردند و مرا اجازه دادند تا نزد حضرت بروم . من خود را خدمت حضرت رساندم و عرض کردم : من با نود هزار جن به یاری شما امده ام . اگر بخواهی تمام دشمنانت را قبل از اینکه از جای خود حرکت کنی نابود میسازیم . حضرت فرمود : ای زعفر زحمت کشیدی ! خدا و رسولش از تو راضی باشند . خدمت تو مورد قبول درگاه حق باشد .اما لازم نیست که زحمت  بکشید ،شما برگردید .عرض کردم : قربانت شوم چرا اجازه نمی فرمائید ؟!  حضرت فرمود :  خداوند چنین نخواسته است و باید به لقای حضرت دوست برسم  . اگر من در جای خود بمانم  خداوند بوسیله چه کسی این مردم  نگونبخت را مورد  امتحان قرار دهد ؟ و چگونه از کردار زشت خود آگاه خواهند شد و..........
جنیان گفتند : ای حبیب خدا و ای فرزند حبیب خدا ! به خدا سوگند اگر اطاعت از تو لازم و مخالفت با تو حرام نبود ، سخنت را قبول نمی کردیم  و تمام دشمنانت را پیش از دستیابی به تو از میان می بردیم . حسین بن علی علیه السلام فرمود : به خداوند سوگند که ما بر این کار از شما جنیان تواناتریم  ولی باید حجت بر مردم تمام شود  تا (( آنکس که گمراه می شود با دلیل گمراه شود و انکس که هدایت می شود  با دلیل هدایت شود .))
من (زعفر ) به امر آن حضرت مایوسانه برگشتم  .وقتی که ما جنیان به محل خود رسیدیم ، بساط شادی را جمع کرده و اسباب عزا را فراهم کردیم . مادرم به من گفت : پسرم چه میکنی ؟! کجا رفته بودی که اینچنین ناراحت بر گشتی ؟!
گفتم :مادر ! پسر ان بزرگواری که ما را مسلمان کرد ، اینک در کربلا در چنان حالی است که من رفتم تا یاریش کنم اما ان حضرت اجازه نفرمود و چون امر امام واجب بود ، باز گشتم  .مادرم  وقتی که سخنان را شنید ، گفت : ای فرزند ! تو را عاق می کنم . من فردای قیامت در جواب مادرش حضرت فاطمه (س )  چه بگویم ؟! زعفر گفت : مادر ! من خیلی ارزو داشتم تا جانم را فدای انحضرت کنم ولی ایشان اجازه نفرمود . مادرم گفت : ((بیا برویم ، من همراهت می آیم . مادرم جلو و من با لشکریانم از پشت سرش ، دوباره به سوی کربلا حرکت کردیم  . )) و هنگامی که به انجا رسیدم ، از لشکریان کفار صدای تکبیر شنیدم  و چون نگاه کردیم ، دیدیم  که سر مبارک و درخشان اقا امام حسین علیه السلام  بالای نیزه است و دود و آتش از خیمه های حرم بلند است . مادرم  خدمت حضرت امام سجاد علیه السلام رسید اجازه خواست تا با دشمنان آنان بجنگد  ولی ان حضرت اجازه نداد و فرمود : (( در این سفر همراه ما باشید و در شبها  اطفال ما را مواظبت کنید تا از بالای شتران بر زمین نخورند .))
در نتیجه جنیان اطاعت کردند و تا سرزمین شام با اسیران بودند تا حضرت سجاد علیه السلام  آنان را مرخص فرمود .



:: بازدید از این مطلب : 371
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 19 ارديبهشت 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : زضا

یافه وهیکله جن وشیطان شبیه انسان اماباریکتروسیاه ودست پاکشیده اماکوتایکی ازافریدگان خداوند  این موجود همانند انسان دارای تکلیف است و هدف از خلقت او، همانند انسان، عبادت و بندگی خداوند است.

                                   شیطان و شما  

 


                                                                             

 

   قرآن در سوره ذاریات آیه 56 و سوره الرحمان آیه 15 می‌فرماید:«جن موجودی است که از آتش آفریده شده است.» (و خلق الجان من مارج من نار)



جن اگرچه موجودی است که قدرت انجام کارهای استثنایی و فوق العاده را دارد ولی از نظر وجودی، ضعیف‌تر از انسان و تحت تسخیر اوست؛ چنان که می‌دانیم همین موجودات در حکومت حضرت سلیمان پیامبر خداوند در تحت سلطه او بودند. پیامبری که از جنس انسان‌ها برانگیخته شود پیامبر جنیان نیز هست.
امامان معصوم علیه السلام که به اذن خداوند، قدرت تصرف بر هر چیزی را دارند، بر جنیان نیز مسلط هستند. در تاریخ زندگانی ائمه علیهم السلام موارد متعددی در این مورد به چشم می خورد. گاهی نیز خود جنیان برای انجام خدمت و کمک اعلام آمادگی می‌نمودند، و پرسش‌های دینی و مشکلات خود را با مراجعه به امام برطرف می‌کردند، زیرا امام برای گروه جن نیز امام است.




خلاصه سخن آن که جنیان در تکلیف و مسؤولیت‌ها و اختیار و اراده و ثواب و عقاب و رهسپار شدن به سوی بهشت و یا فرو افتادن در دوزخ با آدمیان یکسان هستند .


بنابراین، این سخن که "جنیان به معنای میکروب و موجودات زنده ریز و ذره بینی هستند" باطل و نادرست است. آیا آنها هستند که با انسان ها و در ردیف آنها به جهنم می‌روند؟ آیا میکروب ها هستند که در مکه به حضور رسول خدا رسیدند و ایمان آوردند و آن محل اکنون به نام
مسجد جن موجود است و مستحب است که حاجیان در آنجا دو رکعت نماز گزارند؟ در یک دیدگاه وسیع به هر موجود ماوراءطبیعه‌ای که از دیدگاه انسان مستور است، جن می‌گویند. مانند فرشته‌ها، شیطان‌ها. اما اصطلاحاً و بنا بر باور برخی از مردم، جن‌ها (اجانین) گروهی از موجودات زنده، دارای احساسات و تفکر و معمولاً نامرئی از جهان آفرینش هستند که هزاران سال پیش از خلقت بشر از آتش خلق شده‌اند

  «جن» واژه‌ای عربی و به معنی «موجود پنهان و نادیدنی» است. در عرف فارسی «اَجِنّه» جمع جن شمرده می‌شود. در عربی جمع واژه جن، جِنان است و نوع آن جِنَّه. در فرهنگ فارسی دکتر محمد معین، به معنای «موجودی متوهم و غیر مرئی، پری» آمده است.


برخی مردم به جن، «از ما بهتران» هم اسلام می گویند.


                          جن ازدیدگاه مذاهب   اسلام 

پاره‌ای از باورهای مسلمانان پیرامون جن از قرآن سرچشمه می‌گیرد. در قرآن جن موجودی توصیف شده که «از آتش (نار) آفریده» شده است. جن دارای دو جنس نر و ماده و دارای علم و ادراک معرفی شده‌است. همچنین به آنان ویژگی‌های اخلاقی داده شده و مواردی از تماس آن‌ها با انسان را متصور شده‌است. به روایت قرآن جن «از پیش از آفرینش انسان» بر روی زمین می‌زیسته‌است. در کل جن بیست و دو مرتبه در قرآن تکرار شده و دارای سوره‌ای به همین نام است. هم چنین بنا بر گفته قرآن شیطان رجیم یا همان ابلیس از جنس جن است. در سوره نمل (مورچه) در کتاب قرآن در آیه ۱۷ به این مورد اشاره شده‌است که سلیمان نبی بر سپاهیانی از جن تسلط و آنها را در خدمت خود داشته است. نیز در آیه ۳۹ از سوره نمل به توانایی خارق العادهٔ این موجودات اشاره می‌شود.


آنگونه که در بخشی از کتاب «در محضر استاد» که به پرسش و پاسخ‌هایی با آقای علامه طباطبایی(شیعه)می‌پردازد، به نقل از او، عمر این موجودات بسیار بیشتر از عمر انسان‌ها بوده و جمعیتشان نیز از جمعیت انسان‌ها بیشتر است. در همین کتاب اشاره شده است که سپاهی از جن‌ها به رهبری زعفر در واقعه کربلا به کمک امام حسین آمد ولی امام کمک او را نپذیرفت . او نوشته است: یکی از جنگ‌های امام علی علیه السّلام با جن (نصیبین) بود. همچنین در تفسیر المیزان درباره پناهنده شدن مردم به جن، نوشته: «مراد از پناه بردن انس به جن بطوری که گفته‌اند این است که در عرب رسم بوده وقتی در مسافرت در شب، به بیابانی برمی‌خوردند از شر جانوران و سفیهان جنی به عزیز آن بیابان که سرپرست جنیان است پناه می‌بردند و می‌گفتند: من پناه می برم به عزیز این وادی،از شر سفهاء قومش» به گفته علامه طباطبایی: « تقسیم آیه مبارکه بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ در مربعات به حروف ابجد، برای رفع جنیان و افراد مبتلا به جن مفید است».


ابن خرم در کتاب الفصل می‌نویسد: «طایفه جن امتی هستند دارای عقل، فکر و قدرت تمیز که به ایشان از طرف خدا وعده و وعید نازل شده و آنها نیز پذیرفته‌اند. آمیزش می‌کنند اولادی از آن‌ها بوجود می‌آید و مرگ نیز آنها را در بر می‌گیرد و چون جسمشان زود فنا می‌شود احتیاج به قبرستان ندارند و تمامی مسلمانان نیز بر این امر توافق و اجماع دارند جنیان دارای اجسام لطیف، شفاف و هوائی هستند یعنی زندگی در هوا و زمین برای آنها امکان دارد زیرا عنصر آنها از آتش است. همچنان‌که عنصر انسانها از خاک است»


صدر المتالهین شیرازی معروف به ملاصدرا می‌نویسد: «جن را وجودی در این جهان حس و وجودی در جهان غیب و تمثیل (عالم مثال) است، اما وجودشان در این جهان هیچ جسمی که آن را نوعی از لطافت و اعتدال باشد نیست، جز آن که روحی در خور آن و نفسی که از مبدا فعال بر آن اضافه شده است می‌باشد آنان بدنهای لطیفی دارند که در لطافت و نرمی متوسط بوده و پذیرای جدائی و گرد آمدن است، چون جدا گشت، قوامش نازک و حجمش لطیف گشته و از دیگرن پنهان می‌گردد» در آیه ۱۳۰ سوره انعام، آمده: «یا معشر الجن و الانس الم یاتکم رسل منکم» یعنی: «ای گروه جن و انس! آیا پیامبرانی از بین شما برای شما نیامدند؟» که ظاهرا و بنا به نظر بسیاری از معتقدان به دین اسلام، آیه مذکور نشان دهنده این است که جن‌ها پیامبرانی از جنس خودشان هم داشته اند  مسیحیت     آنگونه که از باورهای مسیحی برمی آید مسیحیان به وجود جن معتقد بوده و آنها را «ارواح خبیث» یا «ارواح شیطانی» می‌دانند.در بسیاری از آیات عهد عتیق و عهد جدید از جن، اجنه و شیطان و ابلیس به صراحت نام برده شده است از جمله لاویان ۱۹:۳۱ و ۲۰:۶ ، اول سموئل ۲۸:۳ و ۲۸:۹ و ۲۸:۷ اول تواریخ ۱۰:۱۳ ، متی ۴:۱ و ۱۲:۲۲ ، لوقا ۴:۵ و ۸:۱۲ ، یوحنا ۸:۴۴ و بسیاری آیات دیگر. ضمنا جن‌گیری جزء اموری است که کلیسای کاتولیک به صورت تخصصی آن را انجام می‌دهد و در حال حاضر پاپ بندیکت شانزدهم از آن حمایت می‌کند و انجمن بین‌المللی جن گیران برای همین موضوع توسط پدر گابریل آمرث تاسیس شده است.[۱] برخی گمان می‌کنند درباره ماهیت آنها در بین عامه مردم غلو شده و تصویری ترسناک از آنان ترسیم شده است  



:: بازدید از این مطلب : 656
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 19 ارديبهشت 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : زضا

 

 

 

 

استمناء (خودارضائی)

از گناهان کبیره‌ای که بر آن وعده‌ عذاب داده شده، استمناء است و آن بیرون کردن منی خود است از راه غیر طبیعی، مانند مالیدن به دست یا سایر اعضاء خود یا به اعضاء دیگری غیر از همسر. در کتاب جواهرالکلام درآخر مبحث حدود می‌نویسد: هر کس به دستش یا عضو دیگرش استمناء کند، باید تعزیر شود. چون کار حرامی بلکه کبیره‌ای را مرتکب شده است.

چنانچه از حضرت صادق ـ علیه السّلام ـ از حکم آن می‌پرسند. آن حضرت می‌فرماید: «گناه بزرگی است که خداوند در قرآن مجید از آن نهی فرموده است و استمناء کننده مثل این است که به خودش نکاح کرده و اگر کسی را که چنین کاری می‌کند، بشناسم، با او همخوراک نخواهم شد.» راوی حدیث می‌پرسد: از کجای قرآن حکم آن فهمیده می‌شود؟ فرمود: از آیه «هر کس با غیر از همسر و کنیزش شهوتش را دفع کند، ‌ایشان تجاوز کارانند» راوی پرسید: گناه زنا بزرگ‌تر است یا استمناء؟ حضرت فرمود: استمناء گناه بزرگی است.[۱] از امام ـ علیه السّلام ـ حکم استمناء را می‌پرسند،‌ درپاسخ فرمود: «از گناهان بزرگ و بسیار زشت است»[۲] و از حکم کسی که با حیوانی جمع شود، یا به وسیله مالیدن، شهوتش را دفع کند، پرسیدند، فرمود: «هر کس شهود خود را به این وسیله و مانند آن دفع کند در حکم زنا کردن است. یعنی با گناه زنا برابر می‌باشد.»[۳] حضرت صادق ـ علیه السّلام ـ می‌فرماید: «سه دسته‌اند که خداوند با ایشان سخن نمی‌گوید و به نظر رحمت به ایشان نمی‌نگرد و پاکشان نفرموده و برایشان عذاب دردناکی است: کسی که موی سفیدش را بکند (تا نمایش دهد که جوان است)، و کسی که به وسیله عضو خودش شهوتش را خارج کند، و کسی که با او لواط کرده شود.»[۴] رسول خدا ـ علیه السّلام ـ می‌فرماید: «هر کس، که با دست شهوتش را بیرون کند ملعون است.»[۵] صاحب جواهر می‌فرماید: مستفاد از ادله، جواز استمناء با زوجه و کنیز است لیکن اولی ترک آن است و در مسالک نیز قریب به همین را ذکر فرموده، لیکن طریق احتیاط ترک آن است.
شیوع استمناء:

متأسفانه به واسطه مشکلات بی‌حد و حساب ازدواج و تجرد جوانان، به قرار مسموع، این مرض خانمانسوز و گناه کبیره شیوع فوق العاده پیدا کرده و دانسته یا ندانسته بسیاری از جوانان عزیز را به انواع و اقسام بیماری‌ها مبتلا می‌سازد. صرف نظر از عقوبت‌های اخروی که دارد، وظیفه‌ی پدرها و مادرها است که فرزندان خود را بیاگاهانند و مواظب جوانان خود باشند. و همچنین در مرتبه‌ی دوم، وظیفه‌ی دبیران و آموزگاران تعلیمات دینی و بهداشت است که جوانان را به عواقب وخیم روحی و جسمی این بلیه با خبر سازند.
در اینجا مقداری از مضرات استمناء را از کتاب «ناتوانی‌های جنسی» که مجموعه‌ای از نوشته‌های متخصصین فن است نقل می‌کنیم.[۶] مضرات جسمی و روحی استمناء: این عمل، مبتلایان را به ضعف قوای شهوانی دچار می‌کند، جبون و بی‌حال بار می‌آیند، شهامت و درستی از آنان سلب می‌شود. چه بسا اشخاصی هستند که در عنفوان جوانی در اثر مبتلا شدن به جلق، چنان دچار ضعف قوای روحی و جسمی می‌شوند که معتادین به تریاک و شیره، در مقابل آنان شیر نری به شمار می‌آیند. عمل غیر طبیعی جنسی یعنی استمناء یا جلق، از لحاظ روابط نزدیکی به حواس پنچ‌گانه دارد در درجه‌ی اول، در چشم و گوش اثر می‌گذارد. بدین معنی که «دید» چشم را ضعیف کرده و حس سامعه را نیز تا اندازه‌ی قابل توجهی از کار می‌اندازد. مبتلایان به جلق مخصوصاً آنهایی که از لحاظ جسمانی ضعیف می‌باشد، غالباً مگسی جلو چشم خود می‌بینند که به شدت آنها را ناراحت می‌کند. و حتی وقتی چشم‌های خود را می‌بندند باز نمی‌توانند از آسیب مگس در امان باشند و چون این عمل هر بار چند دقیقه ادامه پیدا می‌کند چشمشان سیاهی رفته و دچار سرگیجه می‌شوند و به زمین می‌افتند. همچنین به طور مداوم صدای ناهنجاری در گوش خود احساس می‌کنند که بسیار ناراحت کننده است. علاوه بر اینها تحلیل رفتن قوای جسمانی و روحانی، کم شدن خون، پریدگی رنگ، نقصان قوای حافظه، لاغری، ضعف و سستی زیاده از حد، بی اشتهایی، کج خلقی، عصبانیت، دوران سر، و هزاران آفت دیگر، از بیماری‌هایی است که گریبان مبتلایان به جلق را خواهد گرفت.
البته آنهایی که از لحاظ جسمی قوی هستند، ممکن است قدری دیرتر به این بیماری‌ها دچار شوند. ولی به هر حال عدم ابتلاء‌به آنها از محالات است و خواه ناخواه همه باید به چنین مصائبی گرفتار شوند.
از بدبختی‌های مبتلایان به جلق یکی این است که قوه‌ی اراده‌ی آنان به کلی مختل می‌گردد و لذا وقتی به عمل خود پی می‌برند،‌آن قدر اراده ندارند که به ترک کردن آن اقدام نمایند. پس اینکه می‌گوییم استمناء از لحاظ روحی نیز قوای انسان را فرسوده می‌کند، بی‌علت نیست. عمل استمناء، علاوه بر مضار جسمی، از لحاظ جنسی نیز شخص را فرسوده می‌کند. یعنی غدد مترشحه‌ی داخلی را از کار می‌اندازد از جمله‌ی این غدد، غده‌ی سازنده‌ی منی است که بر اثر جلق رفته رفته کوچک شده و به صورت نخودی در می‌آید و چون در آن صورت قادر به فعالیت و ساختن منی یا به قول عرب‌ها (ماء ‌الحیات) یعنی آب زندگانی نیست، شخص مبتلا برای همیشه از لذایذ جنسی محروم می‌گردد و اگر به این صورت از مردی نیفتاد، به طور قطع به صورت دیگری مانند سرعت انزال، کندی انزال، ‌سیلان منی، عدم نعوظ، نعوظ بی‌دوام و امثال اینها به ناتوانی جنسی مبتلا خواهد شد. چه بسا دیده یا شنیده شده که جوانان معتاد به جلق، در اندک مدتی دچار چنان حالتی گردید که به جای ادرار، خون از آنها خارج می‌شد.
باید دانست که اشخاصی که به این حالت دچار می‌شوند ولو در سنین جوانی باشند، خطر مرگ در انتظار آنها است. زیرا بدون احساس شهوانی و بدون اینکه لذتی ببرند بلا انقطاع منی از آنها دفع می‌گردد و همین امر باعث می‌شود که در حین راه رفتن دفعهً به زمین بخورند و از هوش بروند.
سری به تیمارستان تهران بزنید،‌از هر ده نفر دیوانه‌ای که در آنجا سکونت دارند نه نفر معتاد به جلق می‌باشند. یعنی بر اثر ابتلاء به استمناء کارشان به جنون کشیده و به گوشه‌ی تیمارستان افتاده‌اند. زیرا عمل مذموم و ناپسند جلق، در قوای دماغی تأثیر زیادی دارد و وقتی قوای دماغی شخص مختل شد، مسلم است که کارش به دیوانگی خواهد کشید بدون اغراق از هر ده نفر بیمار مسلولی که در آسایشگاه خوابیده‌اند، چهار نفر به علت ابتلاء به جلق، به این بیماری خطرناک دچار گردیده‌اند. اینها ادعا نیست بلکه حقیقتی است که علماء و دانشمندان با دهها سال تجربه، به درک آن موفق شده‌اند.[۷] دنیا امروز می‌گوید: خوب بخور، در هیچ امری افراط نکن، قوی باش تا بیمار نشوی. ولی معتادین به جلق، چون اشتهای خوب خوردن ندارند و در امور جنسی آن هم از راه غیر طبیعی افراط می‌کنند، ناچار ضعیفند. «و چون ضعیف هستند برای ابتلاء به هر نوع بیماری مستعد می‌باشند.»
به کرات دیده شده که بعضی از مبتلایان به جلق، بر اثر افراط در این عمل به یک نوع بیماری به نام جنون استمناء که شباهت زیادی به سادیسم دارد، مبتلا می‌شوند و آن وقت حتی با دیدن سگ و گربه هم به فکر استمناء می‌افتند و بلافاصله مشغول عمل می‌شوند. و چون هیچ مردی حتی پر شهوت‌ترین اشخاص نمی‌توانند بیش از پنج یا شش ماه از نیروی جنسی خود آن هم به صورتی که مورد بحث ما است بهره‌برداری کنند، لذا قوای تناسلی آنان به کلی از کار می‌افتد و یا به وضع دلخراشی به آغوش مرگ پناه می‌برند.[۸] ممکن است بعضی از اشخاص مبتلای به جلق که به علت قوی الجثه بودن و یا از لحاظ مبتدی بودن در این امر، تاکنون بیمار نشده و به مضار عمل ناپسند خود پی نبرده باشند، مطالبی را که ما در مضرات جلق نوشتیم، اغراق پنداشته و با خود بگویند اگر این طور است چرا ما تاکنون به این بیماری‌ها مبتلا نشده‌ایم؟.
در جواب این عده باید گفت: اگر امروز مضار جلق، گریبان شما را نگرفته علتش این است که قوی الجثه هستید و یا تازه شروع به کار کرده‌اید. والا چندی دیگر خواه ناخواه به سراغ شما نیز خواهد آمد. وانگهی ما ادعا نکرده‌ایم که هر کس یک هفته مبادرت به استمناء کرد، تمام بیماری‌های یکباره او را احاطه خواهند کرد. زیرا حالات اندرونی در اشخاص فرق می‌کند. مثلاً ممکن است یک نفر که برای مدتی مبادرت به جلق کرد، ‌در وهله‌ی اول فقط با سستی اعصاب، یا اختلال حس سامعه، یا ضعیف شدن حس باصره، یا سرگیچه مبتلا شود ولی بعداً سایر بیماری‌ها یک یک به سراغ او بیایند.
پس استمناء (جلق زدن)، هم از نظر شرعی و هم از نظر عرفی و به طور خلاصه من جمع الجهات، حرام و ناپسند است.

 
 

[1] . جواهر اللاحکام کتاب الحدود المسأله الثانیه من استمنی بیده او بغیرها من اعضائه غرر لانه فعل محرماً بل کبیره ففی خبر احمد بن عیسی سئل الصادق ـ علیه السّلام ـ عن الخضخضه فقال اثم عظیم قدنهی اله عنه فی کتابه و فاعله کناکح نفسه و لو علمت بمن یفعله ما اکلت معه فقال السائل بین لی یابن رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ من کتاب الله فیه فقال قول الله تعالی و من ابتغی وراء ذلک فاولئکم هم العادون و هو فما وراء ذلک فقال الرجل ای اکبر الزنا او هی فقال ـ علیه السّلام ـ هو ذنب عظیم (جواهر، ج۴۱، ص۵۴۷ و وسائل، ج۱۸، ص۵۷۵).
[۲] . سألته عن الخضخضه فقال هی من الفواحش (وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۲۶۷).
[۳] . و فی الموثق فی الرجل ینکح البهیمه او یدلک فقال ـ علیه السّلام ـ کل ما انزل الرجل مائه من هذا و شبهه فهو زنا (وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۲۶۵).
[۴] . ثلثه لا یکلمهم الله تعالی ولا ینظر الیهم ولا یزکیهم و لهم عذاب الیم الناتف شبیه و الناکح نفسه و المنکوح فی دبره (وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۲۶۸).
[۵] . قال ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ ناکح الکف ملعون (نکاح مستدرک، ص۵۷۰).
[۶] . مجموعه‌ای از نوشته‌های دکتر استون ـ دکتر کینسی ـ دکتر هوفمان ـ پروفسور گوسولن ـ پروفسور باژه ـ دکتر پوردولسکی (کارشناسان امور جنسی).
[۷] . ناتوانی‌های جنسی، ص۴۸ .
[۸] . همان .
شهید دستغیب- گناهان کبیره ،ج۲

این مطلب تا چه میزان برای شما مفید بود؟


:: بازدید از این مطلب : 282
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : جمعه 13 ارديبهشت 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : زضا

ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﺗﻮ ﺟﺎﺩﻩ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻣﯿﺮﻓﺘﻢ ، ﯾﻪ ﺩﻓﻪ ﯾﻪ ﮔﺎﻭ ﭘﺮﯾﺪ ﻭﺳﻂ ﺟﺎﺩﻩ ﻣﻨﻢ ﻣﺤﮑﻢ ﺯﺩﻡ ﺭﻭ ﺗﺮﻣﺰ ﻭ ﺧﯿﻠﯽ ﺷﺎﮐﯽ ﺷﺪﻡ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺑﻮﻕ ﺯﺩﻥ ، ﺩﯾﺪﻡ ﻫﻤﯿﻨﺠﻮﺭﯼ ﻭﺍﯾﺴﺎﺩﻩ ﻭﺳﻂ ﺟﺎﺩﻩ ﻋﯿﻦ ﺑﺰ ﺩﺍﺭﻩ ﻣﻨﻮ ﻧﯿﮕﺎ ﻣﯿﮑﻨﻪ ، ﯾﻌﻨﯽ ﺩﺭﮔﯿﺮ ﺟﺬﺑﺶ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﻭﻣﺪﻡ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺷﻢ ﺩﯾﺪﻡ ﮔﺎﻭﻩ ﯾﻪ ﻧﮕﺎ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮐﺮﺩ، ﯾﻪ ﻧﮕﺎ ﺑﻪ ﺗﺎﺑﻠﻮﯼ ﻣﺤﻞ ﻋﺒﻮﺭ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ، ﺑﻌﺪ ﯾﻪ ﺳﺮﯼ ﺑﻪ ﻧﺸﻮﻧﻪ ﺍﻓﺴﻮﺱ ﺗﮑﻮﻥ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ :|



:: بازدید از این مطلب : 419
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 6 ارديبهشت 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : زضا

سلامتی همه معتادا که شبه جمعه هم بیخیال اینترنت و فیس بوک نمیشن :))



:: بازدید از این مطلب : 398
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 6 ارديبهشت 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : زضا

یکی از تفریحام اینه که وقتی دارم با ماشین رد میشم

برا تمام ملت بوق میزنم ودست تکون می دم.

طرف یک ساعت میره تو فکر که این کی بود بوق میزد !؟ :))



:: بازدید از این مطلب : 283
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 6 ارديبهشت 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : زضا

رفیقم بهم پیام داده : میدونی نبات چنده ؟
گفتم : یا اباالفضل ، یه کاره قیمت نبات رو میخوای چیکار؟ نه نمیدونم !
گفت : قیمتِ نقل چی ؟
گفتم : چی شده میخوای ازدواج کنی نقل و نبات میخوای؟ نه خوب نمیدونم !
برگشته بهم میگه فقط میخواستم بهت ثابت کنم خیلی خری !
چون از قدیم میگن خر چه داند قیمت نقل و نبات را :|



:: بازدید از این مطلب : 302
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 6 ارديبهشت 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : زضا

به غضنفرمیگن چی شدکه عاشقه زنت شدی؟میگه به چهاردلیل

1 توخیابون بایه پسره دیدمش توچشام نگاه کرد و رَد شدفهمیدم جسارت داره.
2 دفه بعد توخیابون باچهار پنج تاپسردیدمش سرشوانداخت پایین فهمیدم نجابت داره.
3 رفتم دم خونش دیدم پسراصف بستن بم گف برو تَهِ صف فهمیدم عدالت داره.
4 رفتم دم خونه مادرش دیدم اونجام یه صفه فهمیدم اصالت هم داره
:))))))))



:: بازدید از این مطلب : 500
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 6 ارديبهشت 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : زضا

 

خدایا! ما اگر بد کنیم،تو را بنده های خوب بسیار است،   

 

 تو اگر مدارا نکنی ما را خدای دیگر کجاست؟

 

با تموم وجودمون گناه کردیمو اون نه نعمت هاشو ازمون گرفت نه گناهامونو فاش کرد
ببین اگه اطاعتش کنیم برامون چی کار میکنه؟

 

"خدایا تو میبینی و سکوت میکنی

ولی ...

مردم نمی بینند و فریاد می زنند"

 

 
"خدایا چه بی حساب و بی صدا می بخشی و ما...

چه حسابگرانه تسبیح می گوئیم"

 

گلگلگلگلگلگلگلگلگلگلگلگلگلگلگلگلگلگلگلگلگلگلگلگلگلگل

گلگلگلگلگلگلگلگلگلگلگلگلگلگلگلگلگلگلگلگلگلگلگلگلگلگل



:: بازدید از این مطلب : 273
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 28 فروردين 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : زضا

نماز رابطه انسان با خداست و مايه صفاي روح وپاكي دل و پيدايش روح تقوا و تربيت انسان و پرهيز از گناه است. ونماز مهمترين عبادات است



:: بازدید از این مطلب : 476
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 24 فروردين 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : زضا

ديريست كه ما منتظر روي تو هستيم
ما بند نجابت به تن اسم تو بستيم

ديريست كه دلداده ما خانه نشين است
جاي قدمش بوسه به صد چاك زمين است

پلك دلم امشب به نبودت پر درد است
اين فصل كبود از غم هجران تو سرد است

اي ساقي دلهاي جهان مست نگاهت
اين ماه فرومانده ز چشمان سياهت

ديريست كه ما منتظر و خانه بدوشيم
وقتي كه قمر نيست همه تا رو خموشيم

اي صاحب اين ثانيه ها پس تو كجايي
فهميده ام اين جمعه گذشت و نمي يايي

ديريست كه در جمعه همه مست غروييم
از ناله پريم وغزل سنگ و رسوبيم
 



:: بازدید از این مطلب : 298
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : شنبه 19 اسفند 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : زضا

ببخشيد خواهر گرامي كه من تلفني نتوانستم جواب كامل به شما بدم جواب سوال شما مساله 479 ولي اگه من درست جواب سوال شما رو نفهميد اين موضوع شما 478 هست تا 492 و اگر موتوجه نشوديد به من ايمئل به صورت خوصوصي بديد تا من شماره كسي كه تو اين مساله وارد تر بهتون بدم بازم اگه سوالي داريد به پرسيد اگه تونستم  جواب ميدم

احكام ويژه خواهران 1
پيش درآمدي بر اجتهاد و تقليد
آئين حياتبخش اسلام ، راه و رسم ويژه اي را براي تنظيم و اداره حيات بشر ، پيش
روي او نهاده است . هدايت در مسير تعالي و كمال ، مانند هر پديده ديگري نياز به برنامه
اي از پيش تعيين شده دارد كه تمام جوانب امور و موانع راه در آن پيش بيني شده باشد .
خالق متعال كه انسان را در همه مراحل سير او تا بي نهايت ، مورد لطف و عنايت قرار
داده است . براي نيل او به عاليترين مراتب كمال و سعادت ، طرحي عظيم در انداخته و
ابلاغ و اعلام كرده است. . آن را از لسان قرآن و سنّت ائم.ه معصومين
و فرزندان . بي شك. اين برنامه و خطّ مشي ويژه جز از طريق وحي و سخنان پيامبر
كسي را وصال نمي دهد، بلكه تنها در مكتب قرآن و اهل بيت رسول ، . معصومش
مي توان به حريم آن راه يافت. كشف و استنباط اين برنامه آسماني، بايد بر عهده . الله
كساني گذارده شود كه در علوم قرآني كارشناسان ماهر، و صادقند و درايت آنها در
حديث و سنّت، معلوم همگان باشد. از اين روست كه ضرورت وجود خبر گان دلسوز و
نستوه رخ مي نمايد ، خبرگان و مجاهداني كه با تلاش بي وقفه و با رجوع به منابع و
مدارك اصيل اسلامي، در استنباط احكام ديني و وظايف اسلامي فرد و اجتماع ، سعي
بليغ دارند و با همه نيرو و وسع خود در اين عرصه داخل
مي شوند . از ميان عالمان و دانشمندان اسلامي مراجع گرانقدر تقليد ، عهده دار اين
وظيفه خطير و رسالت بزرگند.
- ادوار تاريخي اجتهاد
خداوند بزرگ، احكام و تكاليفي را براي فرزند آدم ، مقرر فرموده است . اين
فرود آمد و حضرتش همه آن را بي كم و . احكام، از طريق وحي بر پيامبر اكرم
كاست به مردم عصر خود ابلاغ فرمودند . از همين رو ، زمان حيات رسول گرامي را
عصر تشريع مي نامند، يعني عصري كه قوانين و احكام الهي به كسوت شريعت درآمدند
و مردم را مخاطب خود ساختند .
احكام ويژه خواهران 2
به تدريج ، گذر زمان موجب گستردگي و پيچيدگي روزافزون مسايل جامعه
اسلامي شد و در بستر يك جريان طبيعي در تاريخ، مسلمين بر ضرورت دستيابي به كم
وكيف احكام و راه هاي استنباط آنها در عصر غيبت ،اتفاق نظر پيداكردند. در زمان
چنين ضرورتي . و بعد از آن در عصر امامان بزرگوار شيعه . حيات رسول گرامي
احساس نمي شد. زيرا در عصر رسالت ، احكام و قوانين الهي به دست مبارك رسول
تشريع و تبلغ مي گرديد و از آن پس نيز كه دوره امامت خاص.ه حضرات . الله
فرا رسيد . ايشان مفاهيم كلي دين را در قالبهاي مدو.ن و الگو وار براي . معصومين
مردم عصر خود بيان فرمودند . رسالت ائم.ه عظيم الشان شيعه ، ترسيم خطوط كلّي و نشان
بود.تابشري.ت با الهام گيري از اين مفاهيم كلي و خطوط . دادن اسلام ناب محم.دي
برجسته ، راه خود را در دوره هاي بعد پي گيرد و بر جامع . يت دين مبين كه براي همه
زمانها و مكانهاست ، صح.ه گذارند.
در عصر غيبت آخرين حج.ت خدا (عج) ضرورت تداوم حركت انبياء و اوصياء
(صلوات الله عليهم اجمعين )، ايجاب مي كند كه با توجه به جامعي.ت دين اسلام و
عمومي.ت آن، آگاهترين و صالحترين افراد ام.ت اسلامي ، يعني مراجع بزرگوار شيعه ،
عالم انساني.ت را به سوي سعادت رهنمون گردند. در اين راه پر مخاطره ، دستمايه و رأس
المال ايشان ، همانا قرآن و احاديث معتبر است و البتّه كه چنين راهي را چنان سرمايه اي
بايد ، والاّ هيچكس راه به جايي نخواهد برد.
-ضرورت و شرايط مرجعي.ت
گستردگي و عمومي.ت قوانين اسلام در زمينه هاي مختلف حيات ، ضامن هدايت و
سعادت فردي و اجتماعي انسان و تكامل او به سوي كمال مطلق است .
اين گستردگي و شمول ، اقتضا مي كند كه همگام با تحو.لات زماني و مكاني ، مقام
جامع الشرايطي ، پاسخگوي مسائل و پرسشهاي ديني مردم در هر عصري باشد . مراجع
بزرگوار شيعه در طول تاريخ فقاهت و اجتهاد ، آنچنان در دقايق علمي و استباط مسائل
عقلي و آراء پيشينيان ، تام.ل و امعان نظر داشته اند كه بيش از هر مقام و منبع ديگري
احكام ويژه خواهران 3
شايسته پاسخگوئي به نيازهاي عصر و نسل خود مي باشند و در واقع در هيچ عصري ،
مردم جز از اين طريق ، پاسخ مشكلات علمي و عملي خود را دريافت نكردند.
هنگامي كه عشق و ايمان ، به مدد عقل و درايت درآيند و افزون بر همه اينها ، قو.ه
استنباط و اجتهاد نيز همراه گردد ، مقام مرجعي.ت شكل مي پذيرد و قادر به حل و فصل
مسائل مسلمانها مي گردد.
و. اَم.ا م.نْ كانَ مِنَ الْفٌقَهاءِ ، صائِناً » از طرفي فقيهان ام.ت كه به شهادت روايت مشهور
صالحترين مقام «. . لِنَفْسِهِ ، حافِظاً لِدينِهِ م.خالِفاً لِه.واه. م.طيعاً لِاَم.رِ م.و.لاه فَلِلْع.وامِّ اَنْ ي.قَلِّد.وه
براي اداره و ارشاد جامعه اسلامي هستند ، در سخت ترين امتحانات و در كوران حوادث
به خوبي از عهده مسئوليت رهبري اجتماع مسلمين برآمده اند . اينان ، بزرگ مرداني
هستند كه روي.ة آنها همان ”زي طلبگي“بوده و در عاليترين مراتب دنيوي و معنوي ، مهار
نفس را از كف نداده اند.
بي جهت نيست كه مردم از دير باز به اين طايفه از دانشمندان ، نهايت حسن ظن را
داشته و از بذل مال و جان براي اجراي فرامين ايشان دريغ نكرده اند .
علم و معرفت ، انس و آشنايي با قرآن و سنّت ، صداقت و درستي ، عدالت و
شجاعتت و بي اعتنايي به زخارف دنيا كه براي قاطبة مراجع بزرگوار ، چونان ملكه اي
استوار درآمده است ، علّت عمدة توجه و رويكرد مردم به ايشان است . و پيش از هر چيز
اقبال توده ها به مجتهدان با اخلاص را بايد در همين خصيصه ها جستجو كرد.
-مواجهة منطقي دين با مسائل جديد
ديندارانه زيستن و در عين حال از علم و صنعت روز ، بهره جستن ، موجب بروز
معضلات فكري و مشكلاتي علمي بي سابقه اي در ميان دينداران شده است ، براستي
دين ، چگونه راه خود را در ميان انبوه معضلات عصر جديد مي پيمايد؟ و آيا جز در
ساية هماهنگي دين وعقل،پاسخي مناسب براي نيازهاي انسان عصر جديد قابل دريافت
است ؟ اين دسته از پرسشها پاسخي روشن دارند و نيازي به شرح و بسط آنها نيست.ام.ا در
رابطه با فقه و احكام فرعي،گفتني است كه در روندتعيين مناسبات وتنظيم روابط فردي و
گروهي،آنچه كه به اين علم مربوط مي شود،عبارت است از” استمرار اجتهاد و
پاسخگويي هاي لحظه به لحظه“.بدين معنا كه عالمان و فقيهان ام.ت،با بهره گيري از
احكام ويژه خواهران 4
مفاهيم عام وجهان شمول شريعت،دربارة مسائل نويني ازقبيل روابط ومناسبات بين المللي
، حقوق بشر، جنگهاي سردو گرم ، دفاع از كيان اسلام و منافع مسلمين ، اقتصاد اسلامي ،
نسبي.ت و يا ثبات اخلاق و ارزشها، كنترل جمعي.ت ، بيمه ، ماليات ، تعاونيها و صدها مسأله
ديگر به كنكاش و استنباط خواهند پرداخت و دربارة هر يك از اين مسائل ، رأي
خواهند داد . پرواضح است كه چنين طريق ناهمواري را كساني قادرند بپيمايند كه علاوه
بر برخورداري از علم و معرفت كافي در زمينة علوم اسلامي، مايه هاي فراواني در زمينه
هاي تهذيب و تزكية روح و تجربه هاي علمي ، به چنگ آورده باشند.
-لزوم رجوع به متخص.ص
بركسي پوشيده نيست كه وسعت علوم و شعبات متعد.د علمي تا به حد.ي است كه
حتّي شمارش آنها ، كاري صعب و دشوار است . از همين رو تخص.ص به معني واقعي آن
جز در يك الي دو رشته امكان وقوعي ندارد ، بلكه تخص.ص در زمان ما جز با پژوهشهاي
چندين ساله و هم.تهاي بلند ، صورت تحقّق به خود نمي گيرد. تا آنجا كه تصو.ر مهارت
كافي براي يك شخص در چندين رشته و فن خارج از تصو.ر و امكان است.
رشته هاي فني و تجربي به جهت كاربردهاي مؤثّر و سازندة آنها در زندگي روزمره
، نزد عموم از شأن و منزلتي ويژه و در برخي موارد ، دور از انتظار برخوردارند . عنوان
تخص.ص در اين رشته هاي و مراجعة افراد به كارشناسان علوم فوق الذكر ، امري كاملاً
مقبول وپذيرفتني است . اما چرا هنگامي كه نوبت به علوم ديني و استنباطي مي رسد، اين
امر بديهي و كاملاً عقلايي از طرف برخي ، مورد خدشه و چون و چرا قرار مي گيرد؟ به
حتم تمام ادلّه و براهيني كه رجوع غير متخص.ص در هر علمي را به متبح.رين آن فن به
اثبات و ظهور مي رساند . از مراجعة مردم به مراجع ديني ، براي فهم و دريافت احكام
اسلام، پشتيباني مي كند. بويژه در دنياي كنوني كه معبر حوادث گوناگون و جايگاه ؛
تحولات سريع صنعتي و تغييرات اساسي در چهرة جوامع انساني است ، هيچ ترديدي در
لزوم مراجعه به صاحبان تخص.ص در علوم دين ، باقي نمي ماند. جز اين نيست كه
تحو.لات اخير در مقياسهاي جهاني ، نه فقط از اهم.ي.ت و ضرورت مقام مرجعي.ت در
جامعة انساني نكاسته است ، بلكه اين تغيير و تحو.لات بنيادي بيش از پيش ، ضرورت
وجود يك مقام مسؤول ، در پاسخگويي به نيازهاي ديني مردم را مشخّص مي كند.
احكام ويژه خواهران 5
-ميزان تأثير پذيري اجتهاد از زمان و مكان
مفاهيم مشكوكي مانند تطو.ر و تغيير شرايط زمان و . بعد از وفات رسول اكرم
مكان ، در ميان مسلمين رونق گرفت . مشكوك بودن اين عناوين از آن جهت بود كه
بهانه اي براي تغييرات اساسي در محكمات ديني شده بود . يعني هوي.ت و حقيقت اسلام
و احكام آن در برابر متغي.رات اجتماعي خاضع شده و آنچه كه اصيل و پابرجا مي نمود .
همانا چهره و سمت و سوي اجتماع بود . لحاظ زمان و مكان در مجراي استنباط ، امري
بايسته و مورد سفارش اولياء ديني و در اين اواخر حضرت امام بود . ام.ا در اين مسير نيز
افراط وتفريط، مذموم و نابايسته است . به هر حال اين ديد غلط در حال حاضر نيز ، گاه
از برخي زبانها وقلم ها،ترسيم مي شود وچون آفتي در فهم دين و مباني شريعت شده
است.
نبايد فراموش كرد كه آنچه معيار و ملاك است ، وحي و احكام آسماني است ، نه
تبديل احكام بر وفق اوضاع و متغي.رات ناپايدار ، چه بسا ؛ كيان اسلام و سعادت
جامعة اسلامي ، بارها در اثر افراط و تفريطهاي آنچناني به مخاطره افتاده است .
گاه به موجب افراط در لحاظ شرايط زماني و مكاني و گاه در اثر بي توجهي ناشيانه
به زمان و مكان ، ضربات بسياري بر پيكرة نظام اسلامي وارد شده است . همپايي و
هماهنگي با آنچه كه تغييرات زمان و مكان ناميده مي شود . چندان سهل و آسان نيست.
در واقعي.ت زمان ، هر ترقّي و تعالي وجود دارد و هم انحطاط و انحراف، بايد با پيشرفت
زمان پيش رفت و با انحراف آن مبارزه كرد . ام.ا تميز و تشخيص انحراف از تعالي ، بدون
نظر كردن به سرچشمه ها و منابع ، عقيم خواهد ماند.
اسلام با اختصاص هدفها در قلمرو دين و واگذاشتن ابزار و صورت كار در حوز ة
علم و فن ، از هر گونه تصادم و تعارض با توسعة فرهنگ و تمدن پرهيز كرده است .
و اين را بايد از معجزات دين مبين دانست كه برابر احتياجات ثابت بشري ، قوانين
ثابت و به موازات نيازهاي متغي.ر او مقررات متغي.ري را پيش بيني كرده است . اسلام
بوضوح وجود مصالح عاليه را در پشت احكام خود ، تصريح دارد و از طرف ديگر در
مطاوي بزرگان شريعت ، درجة اهم.ي.ت مصلحتها بيان شده است و اين مسأله كار محقّقان
را در زمينة تعارض مصالح اسان كرده است . زيرا ، اسلام اجازه داده است كه در چنين
احكام ويژه خواهران 6
ترجيح بلا » مواردي كارشناسان متبح.ر ، با لحاظ درجة اهم.ي.تها و سنجش اولوي.تها، به دام
در نغلطند و اهم. را به پاي مهم.، ذبح شرعي نكنند . « مرج.ح
-احكام در منظر اخلاق
در قرآن مجيد ، جنبة اخلاقي دارد. « آيات الاحكام » گفتني است كه روح و آهنگ
غالب آيات مربوط به احكام به يك تعليل و يا تحليل اخلاقي ختم مي شود. و اين سنّت
به خوبي حكايت از آن مي كند كه قرآن مجيد ، اساسي ترين ركن و منبع فقه ، رسالت
اصلي خود را ، بيان و تحكيم اصول اخلاقي مي داند. هنگامي كه تكاليف فرعي و شرعي
، چنين بياني را در قرآن به خود اختصاص مي دهد تفسيري جز اينكه اخلاق و تكامل
روحي ، مطمح نظر وحي مي باشد ، ندارد .
احكام ، تنها نه از آن جهت كه آهنگ زندگي مسلمين را منضبط گرداند . تشريع
شده است بلكه اداره و هدايت قلبي بشر به سمت متعالي ترين سجاياي اخلاقي نيز در نظر
است . گرچه نفس وضع و قرار دادن تكاليف شرعي ، حاكي از توج.ه خالق سبحان به
نوع انسان است ، ا . ما گذشته از آن ، طريقة وضع و تشريع آنها نيز از توج.ه و اعتناي
صاحب آفرينش به تربيت فرزندان آدم ، سخن مي گويد . قرآن كريم از آن جهت عمل
و تعه.د به قانون را خواستار است كه اين اعمال زمينة پرورش روحيات اخلاقي
انسانهاست و شايد اگر جز اين بود ، اين ماية عنايت و توصية عمل به احكام فقهي ، بي
وجه مي نمود .
. -منزلت احكام در مسابقات سراسري قرآن و عترت
بي هيچ ترديدي، تقي.د به احكام و دستورات بر گرفته از قرآن و سنّت معصومين
يگانه طريق نجات مسلمين و شكل گيري حيات اسلامي و قرآني ايشان است . پي ،.
با وضعي.تهاي متغّير جوامع كه منجر به تدوين رساله هاي . گيري و تطبيق ائم.ة اطهار
عملي.ه گرديد ،نشانگر مساعي عالمانه و دلسوزانة دانشمندان گرانقدر تشي.ع و حساسي.ت
مبارك اين طبقه از عالمان ديني به سرنوشت مسلمين است.انس و تعه.د به دستورات
فقهي در ميان اقشار تحصيل كرده و جوانان ميهن اسلامي كه نسل بالندة هر كشوري
محسوب مي شوند ، ميمون و مبارك است . هر قدر كه توج.ه قلب و روح نسل جوان به
احكام ويژه خواهران 7
اصول و فروع دين افزون گردد، بيشتر موجبات تعالي و تكامل جامعه ، فراهم مي گردد و
چنانچه به هر دليلي اين شوق و گرايش ، فروكش كند . زمينه براي نفوذ فرهنگ بيگانه و
شبيخونهاي فرهنگي مساعد مي گردد . مسلّماَ از آفت كم توج.هي به احكام شرعي در
ميان جوانان عموماً و دانشجويان خصوصاً، تعبيري جز فاجعه و توفيق مغزهاي شيطاني ،
نمي توان آورد . به نظر مي رسد كه نهادهاي فرهنگي و قاطبة فع.الي.تهاي تربيتي و تشويقي
، بايد سوق دادن جوانان را به سوي احكام اسلام ، در دستور كار خود قرار دهند و از هر
گونه صرف هزينه و سرمايه گذاري در اين عرصه دريغ نورزند . زيرا جوانان ، زنده
ترين و سازنده ترين اجزاء اجتماع محسوب مي شوند و هر گونه تغيير در روحيات و
منش آنان در سطح وسيع جامعه انعكاس دارد .
شاخه اي به شاخه هاي « احكام » به همين منظور ، در پوشش طرحي نو ، تحت عنوان
مسابقات افزوده شد ، تا در كنار تربيت جوانان عزيز و تشويق آنها به سوي قرائت ،
تجويد ، تحقيق، همخواني و ... اين جنبة حياتي نيز مورد غفلت قرار نگيرد. اين مجموعه
از رسالة عملي.ة بنيانگذار جمهوري اسلامي حضرت امام (ره) (چاپ دوم  وزارت ارشاد
اسلامي ) انتخاب شده است وتوصيه مي شود كه داوطلبان عزيز براي آگاهي از ساير
مسائل، رساله عملي.ه را با دقّت مطالعه كنند.
ياري خداوند منان را در جهت گسترش فرهنگ وحي و اجراي فرامين اولياء دين،
مسئلت مي كنيم و اميدواريم كه اين دوره از مسابقات نيز خدمتي بسزا به تحكيم ايمان و
داشته باشد. . عقيدة جوانان به قرآن و عترت
والسلام
هيات علمي ستاد مركزي برگزاري مسابقات قرآن و عترت
احكام ويژه خواهران 8
احكام تقليد
مسأله 1 : مسلمان بايد به اصول دين يقين داشته باشد ، و در احكام غير ضروري
دين بايد با مجتهد باشد كه بتواند احكام را از روي دليل به دست آورد ، يا از مجتهد
نقليد كند يعني به دستور او رفتار نمايد ، يا از راه احتياط طوري به وظيفة خود عمل نمايد
كه يقين كند تكليف خود را انجام داده است ، مثلاً اگر عده اي از مجتهدين عملي را
حرام مي دانند . عدة ديگر مي گويند حرام نيست آن عمل را انجام ندهد ، و اگر عملي
را بعضي واجب و بعضي مستحب مي دانند آن را بجا آورد ، پس كساني كه مجتهد
نيستند و نمي توانند به احتياط عمل كنند واجب است از مجتهد تقليد نمايند.
مساله 2: تقليد در احكام عمل نمودن به دستورات مجتهد است ، و از مجتهدي بايد
تقليد كرد كه مرد و بالغ و عاقل و شيعه دوازده امامي و حلال زاده و زنده و عادل باشد.
مساله 3: مجتهد اعلم را از سه راه مي توان شناخت : اول آنكه خود انسان يقين
كند. مثل آنكه از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد. دوم آنكه دو نفر عالم
عادل كه مي توانند مجتهد و اعلم را تشخيص دهند مجتهد بودن يا اعلم بودن كسي را
تصديق كنند ، به شرط آنكه دو نفر عالم عادل ديگر با گفتة آنان مخالفت ننمايند ، سوم
آنكه عده اي از اهل علم كه مي توانند مجتهد و اعلم را تشخيص دهند. و از گفتة آنان
اطمينان پيدا مي شود مجتهد بودن ويا اعلم بودن كسي را تصديق كنند.
مساله 7:ا گر مجتهد و اعلم در مسأله اي فتوا دهد مقلّد آن مجتهد يعني كسي كه از
او تقليد مي كند نمي تواند در آن مسأله به فتواي مجتهد ديگر عمل كند ، ولي اگر فتوا
ندهد و بفرمايد احتياط آن است كه فلان طورعمل شود . مثلاً بفرمايد احتياط آن است
كه در ركعت سوم و چهارم نماز سه مرتبه تسبيحات اربعه يعني (س.ب.حانَ اللهِ و الْح.م.د. لِلّهِ و.
لا اِله. اِلاَّ اللهُ و. اللّه. اَكْب.ر ) بگويند ، مقلّد بايد يا به اين احتياط كه احتياط واجبش مي
گويند عمل كند و سه مرتبه بگويد ، يا به فتواي مجتهد ديگري عمل كند نا بر احتياط
واجب به فتواي مجتهدي كه علم او از مجتهد اعلم كمتر و از مجتهدهاي ديگر بيشتر
است عمل نمايد. پس اگر او يك مرتبه گفتن را كافي بداند
احكام ويژه خواهران 9
مي تواند يك مرتبه بگويد و همچنين است اگر مجتهد اعلم بفرمايد مسأله محلّ
تأم.ل يا محلّ اشكال است.
مساله 8: ا گر مجتهد اعلم بعد از آنكه در مسأله فتوي داده احتياط كند  مثلاً
بفرمايد ظرف نجس را يك مرتبه در آب كر بشويند پاك مي شود ، اگر چه احتياط آن
است كه سه مرتبه بشويند – مقلّد او نمي تواند در آن مسأله به فتواي مجتهد ديگر رفتار
كند، بلكه بايد يا به فتوي عمل كند ، يا به احتياط بعد از فتوي كه آن را احتياط مستحب
مي گويند عمل نمايد مگر آنكه فتواي آن مجتهد نزديك تر به احتياط باشد .
مساله 11 : مسائلي كه انسان غالباً به آنها احتياج دارد واجب است ياد بگيرد .
مساله 14 : اگر مكلّف مدتي اعمال خود را بدون تقليد انجام دهد در صورتي اعمال
او صحيح است كه بفهمد به وظيفة واقعي خود رفتار كرده است ، يا عمل او با فتواي
مجتهدي كه وظيفه اش تقليد از او بوده ، يا با فتواي مجتهد كه فعلاً بايد از او تقليد كند
مطابق باشد ، مگر عمل را طوري انجام داده باشد كه از گفتة آنان به احتياط نزديك تر
باشد كه در اين صورت هم صحيح است .
احكام طهارت
آب مطلق و مضاف
مساله 15 : آب يا مطلق است يا مضاف : آب مضاف آبي است كه آن را از چيزي
بگيرند. مثل آب هندوانه وگلاب ، يا با چيزي مخلوط باشد ، مثل آبي كه به قدري با گل
و مانند آن مخلوط شود كه ديگر به آن اب نگويند ، و غير اينها آب مطلق است ، و آن
بر پنج قسم است : اول آب كر .دوم آب قليل . سوم آب جاري . چهارم آب باران .
پنجم آب چاه .
-1 آب كٌر
1 احكام ويژه خواهران 0
مساله 16 : آب كر مقدار آبي است كه اگر در ظرفي كه دراز وپهنا و گودي آن در
سه وجب و نيم است بريزند آن ظرف را پركند .
مساله 17 : اگر عين نجس مانند بول و خون به آب كر برسد چنانچه به واسطه آن بو
يا رنگ يا مزة آب تغيير كند آب نجس مي شود ، و اگر تغيير نكند نجس نمي شود .
مساله 18 : اگر بوي آب كر به واسطة غيرنجاست تغيير كند ، نجس نمي شود .
مساله 19 : اگر عين نجس مانند خون به آبي كه بيشتر از كر است برسد و بو يا
رنگ يا مزة قسمتي از آن را تغيير دهد ، چنانچه مقداري كه تغيير نكرده ، كمتر از كر
باشد تمام آب نجس مي شود. و اگر به اندازة كر يا بيشتر باشد فقط مقداري كه بو يا
رنگ يا مزة آن تغيير كرده نجس مي شود .
مساله 21 : اگر چيزي نجس را زير شيري كه متصل به كر است بشويند آبي كه از
آن چيز مي ريزد اگر متّصل به كر باشد و به واسطه نجاست بو يا رنگ يا مزة ان تغيير
نكرده باشد پاك است .
مساله 22 : اگر مقداري از آب يخ ببندد و باقي آن به قدر كر نباشد چنانچه نجاست
به اب آن برسد نجس مي شود ، و هر قدر از يخ هم آب شود نجس است .
-2 آب قليل
مساله 25 : آب قليل آبي است كه از زمين نجوشد و كمتر از كر باشد .
مساله 27 : آب قليلي كه براي بر طرف كردن عين نجاست روي چيز نجس ريخته
شود و از آن جدا گردد نجس است و بايد از آب قليلي هم كه بعد از بر طرف شدن عين
نجاست براي آب كشيدن چيز نجس روي آن مي ريزند و از آن جدا مي شود
اجتناب كنند . ولي آب كه با آن مخرج بول و غائط را مي شويند با پنج شرط پاك است
. اول آنكه بو يا رنگ يا مزه آب به واسطه نجاست تغيير نكرده باشد، دوم نجاستي از
1 احكام ويژه خواهران 1
خارج به آن نرسيده باشد ، سوم نجاست ديگري مثل خون يا بول يا غائط بيرون نيامده
باشد، چهارم ذر.ه هاي غائط در آب پيدا نباشد ، پنجم بيشتر از مقدار معمول نجاست به
اطراف مخرج نرسيده باشد .
-3 آب جاري
مساله 29 : آب جاري اگر چه كمتر از كر باشد چنانچه نجاست به آن برسد تا وقتي
بو يا رنگ يا مزه آن به واسطه نجاست تغيير نكرده پاك است .
مساله 30 : اگر نجاستي به آب جاري برسد ، مقداري از آن كه بو يا رنگ يا مزه
اش به واسطه نجاست تغيير كرده نجس است و طرفي كه متّصل به چشمه است اگر چه
كمتر از كر باشد پاك است. و آبهاي ديگر نهر اگر به اندازه كر باشد يا به واسطه آبي
كه تغيير نكرده به آب طرف چشمه متّصل باشد پاك و گرنه نجس است .
مساله 31 : آب چشمه اي كه جاري نيست ولي طوري است كه اگر از آن بردارند
باز مي جوشد حكم آب جاري دارد ، يعني اگر نجاست به آن رسيد تا وقتي بو يا رنگ يا
مزه آن به واسطه نجاست تغيير نكرده پاك است .
مساله 35 : آب لوله هاي حمام كه از شيرها و دوش ها مي ريزد اگر متصل به كر
باشد مثل آب جاري است ، و آب لوله هاي عمارات اگر متّصل به كر باشد در حكم آب
كر است .
مساله 36 : آبي كه روي زمين جريان دارد ولي از زمين نمي جوشد ، چانچه كمتر
از كر باشد و نجاست به آن برسد نجس مي شود . اما اگر از بالا با فشار به پائين بريزد
چنانچه نجاست به پايين آن برسد بالاي آن نجس نمي شود.
-4 آب باران
1 احكام ويژه خواهران 2
مساله 37 : اگر به چيز نجسي كه عين نجاست در آن نيست يك مرتبه ببارد جايي
كه باران به آن برسد پاك مي شود . و در فرش و لباس و مانند اينها فشار لازم نيست ولي
باريدن دو سه قطره فايده ندارد ، بلكه بايد طوري باشد كه بگويند باران مي آيد .
مساله 38 : اگر باران به عين نجس ببارد و به جاي ديگر ترشّح كند، چنانچه عين
نجاست همراه ان نباشد و بو يا رنگ يا مزة نجاست نگرفته پاك است . پس اگر باران بر
خون ببارد و ترشّح كند، چنانچه ذر.ه اي خون در آن باشد ، يا آنكه بو يا رنگ يا مزة
خون گرفته باشد نجس مي باشد .
مساله 40 : زمين نجسي كه باران بر آن ببارد پاك مي شود. و اگر باران بر زمين
جاري شود و بجاي نجسي كه زير سقف است برسد آن را نيز پاك مي كند.
مساله 41 : خاك نجسي كه بواسطة باران گل شود و آب آن را فراگيرد پاك است
ام.ا اگر فقط رطوبت به آن برسد پاك نمي شود.
-5 آب چاه
مساله 44 : آب چاهي كه از زمين مي جوشد اگر چه كمتر از كر باشد چنانچه
نجاست به آن برسد ، تا وقتي بو يا رنگ يا مزه آن به واسطة نجاست تغيير نكرده پاك
است ، ولي مستحب است بعد از رسيدن بعضي از نجاست ها مقداري كه در كتاب هاي
مفص.ل گفته شده از آب آن بكشند .
مساله 45 : اگر نجاستي در چاه بريزد و بو يا رنگ يا مزة آن را تغيير دهد، چنانچه
تغيير آب چاه از بين برود، موقعي پاك مي شود كه با آبي كه از چاه مي جوشد مخلوط
گردد.
احكام آبها
1 احكام ويژه خواهران 3
مساله 47 : آب مضاف كه معني آن گفته شد چيز نجس را پاك نمي كند ، وضو و
غسل هم با آن باطل است .
مساله 48 :اگر ذر.ه اي نجاست به آب مضاف برسد نجس مي شود.
مساله 55 : آبي كه پاك بوده و معلوم نيست نجس شده يا نه پاك است و آبي كه
نجس بوده و معلوم نيست پاك شده يا نه نجس است .
نجاسات
مساله 83 :ن جاسات يازده چيز است: اول بول ، دوم غائط ، سوم مني ، چهارم مردار
، پنجم خون ، ششم و هفتم سگ و خوك ، هشتم كافر ، نهم شراب، دهم فقاع ، يازدهم
عرق شتر نجاست خوار .
1و 2-بول و غائط
مساله 84 : بول و غائط انسان و هر حيوان حرام گوشتي كه خون جهنده دارد كه
نجس است ولي فضلة حيوانات « اگر رگ آن را ببرند خون از آن جستن مي كند »
كوچك مثل پشه و مگس كه گوشت ندارد پاك است .
مساله 85 : فضلة پرندگان حرام گوشت نجس است .
-3 مني
مساله 87 : مني حيواني كه خون جهنده دارد نجس است
-4 مردار
1 احكام ويژه خواهران 4
مساله 88 : مردار حيواني كه خون جهنده دارد نجس است ، چه خودش مرده باشد
يا به غير دستوري كه در شرع معين شده آن را كشته باشند . و ماهي چون خون جهنده
ندارد اگر چه در آب بميرد پاك است .
مساله 89 : چيزهايي از مردار كه مثل پشم و مو و كرك و استخوان و دندان روح
نداشته اگر از غير حيواني باشد كه مثل سگ نجس است، پاك مي باشد .
مساله 90 :ا گر از بدن انسان يا حيواني كه خون جهنده دارد در حالي كه زنده است
گوشت يا چيز ديگري را كه روح دارد جدا كنند نجس است .
مساله 91 : پوستهاي مختصر لب و جاهاي ديگر بدن كه موقع افتادن شان رسيده
اگر چه آنها را بكنند پاك است ، ولي بنابر احتياط واجب بايد از پوستي كه موقع
افتادنش نرسيده و آن را كنده اند اجتناب نمايند.
مساله 94 : دواجات روان و عطر و روغن و واكس و صابون كه از خارجه مي
آورند اگر انسان يقين به نجاست آنها نداشته باشد پاك است .
مساله 95 : گوشت و پيه و چرمي كه در بازار مسلمانان فروخته شود پاك است و
هم چنين است اگر يكي از اينها در دست مسلماني باشد ، ولي اگر بدانند آن مسلمان از
كافر گرفته و رسيدگي نكرده كه از حيواني است كه به دستور شرع كشته شده يا نه
نجس مي باشد . و نيز بنا بر احتياط واجب بداند مسلمان با آن معامله پاكي نموده پاك
است ولي اگر بداند رسيدگي نكرده نجس مي باشد.
-5 خون
مساله 96 : خون انسان و هر حيواني كه خون جهنده دارد يعني حيواني كه اگر رگ
آن را ببرند خون از آن جستن مي كند نجس است ، پس خون حيواني كه مانند ماهي و
پشه خون جهنده ندارند پاك مي باشد.
1 احكام ويژه خواهران 5
مساله 97 : اگر حيوان حلال گوشت را به دستوري كه در شرع معين شده بكشند و
خون آن به مقدار معمول بيرون آيد خوني كه در بدنش مي ماند پاك است . ولي اگر به
علت نفس كشيدن يا به واسطة اينكه سر حيوان در جاي بلندي بوده خون به بدن حيوان
برگردد آن خون نجس است .
مساله 98 : خوني كه در تخم مرغ مي باشد نجس نيست ولي خوردن آن حرام است
، و اگر خون را با زرده تخم مرغ به هم بزنند كه از بين برود خوردن زرده هم مانعي
ندارد.
مساله 99 : خوني كه گاهي موقع دوشيدن شير ديده مي شود نجس است و شير را
نجس مي كند .
مساله 100 : خوني كه از لاي دندان ها مي آيد ، نجس و خوردن آن حرام است
ولي اگر به واسطة مخلوط شدن با آب دهان از بين برود پاك است ، و فرو بردن آب
دهان در اين صورت اشكال ندارد.
مساله 101 : خوني كه به واسطة كوبيده شدن زير ناخن يا زير پوست مي ميرد، اگر
طوري شود كه ديگر به آن خون نگويند پاك است، و اگر به آن خون بگويند در
صورتي كه ناخن يا پوست سوراخ شود ، اگر مشقّت ندارد بايد براي غسل و وضو خون
را بيرون بياورند و اگر مشقّت دارد بايد اطراف آن را به طوري كه نجاست زياد نشود
بشويند و پارچه و يا چيزي مثل پارچه بر آن بگذارند و روي پارچه دست تر بكشند و
تيمم هم بكنند.
مساله 102 : اگر انسان نداند كه خون زير پوست مرده با گوشت به واسطه كوبيده
شدن به آن حالت درآمده پاك است .
مساله 103 :ا گر موقع جوشيدن غذا ذر.ه اي خون در آن بيافتد تمام غذا و ظرف آن
نجس مي شود . و جوشيدن و حرارت و آتش پاك كننده نيست .
1 احكام ويژه خواهران 6
مساله 104 : زردابه اي كه در حال بهبودي زخم در اطراف آن پيدا مي شود ، اگر
معلوم نباشد كه با خون مخلوط است پاك مي باشد.
-7-6 سگ و خوك
مساله 105 : سگ و خوك كه در خشكي زندگي مي كنند حتي مو و استخوان و
پنجه و ناخن و رطوبتهاي آنها نجس است ولي سگ و خوك دريائي پاك است .
-8 كافر
مساله 106 : كافر يعني كسي كه منكر خدا است ، يا براي خدا شريك قرار مي دهد ،
را قبول ندارد ، نجس است و . ياپيغمبري حضرت خاتم الانبياء محم.د بن عبدالله
همچنين است اگر در يكي از اينها شك. داشته باو نيز كسي كه ضروري دين يعني چيزي
را كه مثل نماز و روزه مسلمانان جزء دين اسلام مي دانند منكر شود چنانچه بداند آن
چيز ضروري دين است و انكار آن چيز برگردد به انكار خدا يا توحيد يا نبو.ت نجس مي
باشد ، و اگر ضروري دين بودن آن را نداند به طوري كه انكار آن به انكار خدا يا توحيد
يا نبو.ت بر نگردد بهتر آن است كه از او اجتناب كند .
مساله 107 : تمام بدن كافر حتي مو و ناخن و رطوبتهاي او نجس است .
مساله 110 : اگر مسلماني به يكي از دوازده امام دشنام دهد ، يا با آنان دشمني
داشته باشد نجس است .
-9 شراب
1 احكام ويژه خواهران 7
مساله 111 : شراب و هر چيزي كه انسان را مست مي كند ، چنانچه به خودي خود
روان باشد نجس است .
مساله 112 :ا لكل صنعتي كه براي رنگ كردن درب وميز وصندلي وماننداينها بكار
مي برند اگر انسان نداند از چيزي كه مست كننده و روان است درست كرده اند پاك مي
باشد .
-10 فقاع
مساله 115 : فقاع كه از جو گرفته مي شود و به آن آبجو مي گويند نجس است .
ولي آبي كه به دستور طبيب از جو مي گيرند و به آن ماء الشّعير مي گويند پاك مي باشد
.
عرق جنب از حرام
مساله 116 : عرق جنب از حرام نجس نيست ، ولي احتياط واجب آن است كه با
بدن يا لباسي كه به آن آلوده شده نماز نخوانند .
-11 عرق شتر نجاست خوار
مساله 120 : عرق شتر نجاست خوار نجس است ، ولي اگر حيوانات ديگر نجاست
خوار شوند از عرق آنها اجتناب لازم نيست .
مساله 121 : راه ثابت شدن نجاست: نجاست هر چيز از سه راه ثابت مي شود : او.ل
آنكه خود انسان يقين كند چيزي نجس است ، و اگر گمان داشته باشد چيزي نجس
است لازم نيست از آن اجتناب نمايد.بنابراين غذا خوردن در قهوه خانه و مهمانخانه هايي
1 احكام ويژه خواهران 8
كه مردمان لاابالي وكساني كه پاكي ونجسي رامراعات نمي كنند درآنها غذا مي خورند،
اگر انسان يقين نداشته باشد غذايي كه براي او آورده اند نجس است اشكال ندارد. دوم
آن كه كسي كه چيزي در اختيار اوست بگويد آن چيز نجس است ، مثلاً همسر انسان
يانوكر يا كلفت بگويدظرف يا چيز ديگري كه در اختيار او است نجس مي باشد، سوم
آنكه دو مرد عادل بگويند چيزي نجس است و نيز اگر يك نفر عادل هم بگويد چيزي
نجس است بنا بر احتياط واجب بايد از آن چيز اجتناب كرد .
مساله 123 : چيز نجسي كه انسان شك. دارد پاك شده يا نه نجس است ، و چيز
پاك را اگر شك. كند نجس شده يا نه پاك است . و اگر هم بتواند نجس بودن يا پاك
بودن آن را بفهمد لازم نيست وارسي كند .
مساله 124 : اگر بداند يكي از دو ظرف يا دو لباسي كه از هر دوي آنها استفاده مي
كند نجس شده و نداند كدام است بايد از هر دو اجتناب كند ، بلكه اگر مثلاً نمي داند
لباس خودش نجس شده يا لباسي كه بعد از اين علم از مورد ابتلاي او خارج شده و هيچ
از آن استفاده نمي كند و مال ديگري است باز هم واجب است كه از لباس خودش
اجتناب كند.
راه نجس شدن چيزهاي پاك
مساله 125 :ا گر چيز پاك به چيز نجس برسد و هر دو يا يكي از آنها به طوري تر
باشد كه تري يكي به ديگري برسد چيز پاك نجس مي شود و اگر تري به قدري كم
باشد كه به ديگري نرسد چيزي كه پاك بوده نجس نمي شود. .
مساله 126 : اگر چيز پاكي به چيز نجس برسد و انسان شك. كند كه هر دو يا يكي
از آنها تر بوده يا نه آن چيز پاك نجس نمي شود.
1 احكام ويژه خواهران 9
مساله 128 : زمين و پارچه و مانند اينها اگر رطوبت داشته باشد هر قسمتي كه
نجاست به آن برسد نجس مي شود و جاهاي ديگر آن پاك است و همچنين است خيار و
خربزه و مانند اينها .
مساله 129 : هر گاه شيره و روغن روان باشد همين كه يك نقطه از آن نجس شد
تمام آن نجس مي شود . ولي اگر روان نباشد نجس نمي شود.
مساله 131 : ا گر جايي از بدن كه عرق دارد نجس شود و عرق از آنجا به جاي
ديگر برود هر جا كه عرق به آن برسد نجس مي شود ، و اگر عرق به جاي ديگر نرود
جاهاي ديگر بدن پاك است .
مساله 132 : اخلاطي كه از بيني يا گلو مي آيد ، اگر خون داشته باشد ، جايي كه
خون دارد نجس و بقية آن پاك است ، پس اگر به بيرون از دهان يا بيني برسد ، مقداري
را كه انسان يقين دارد جاي نجس اخلاط به آن رسيده است ، و محلّي را كه شك. دارد
جاي نجس به آن رسيده يا نه پاك مي باشد .
مساله 133 : اگر آفتابه اي را كه ته آن سوراخ است روي زمين نجس بگذارند
چنانچه آب طوري زير آن جمع گردد كه با آب آفتابه يكي حساب شود ، آب آفتابه
نجس مي شود، بلكه اگر آب بر زمين جاري شود يا فرو رود در صورتي كه سوراخ
آفتابه به زمين نجس متّصل باشد ، باز هم بنا بر احتياط واجب بايد از آب آفتابه اجتناب
كرد ، ولي اگر سوراخ آن به زمين نجس متّصل نباشد و آب زير آفتابه هم با آب داخل
آن يكي حساب نشود آب آفتابه نجس نمي شود.
احكام نجاسات
مساله 135 :ن جس كردن خط و ورق قرآن حرام است ، و اگر نجس شود بايد فوراً
آن را آب بكشند .
2 احكام ويژه خواهران 0
مساله 136 : اگر جلد قرآن نجس شود در صورتي كه بي احترامي به قرآن باشد
بايد آن را آب بكشند .
مساله 141 : خوردن و آشاميدن چيز نجس حرام است و نيز خورانيدن عين نجس به
اطفال درصورتي كه ضررداشته باشدحرام مي باشد.بلكه اگر ضرر هم نداشته باشد بايد
ازآن خودداري كنند،ولي خوراندن غذاهايي كه نجس شده است به اطفال حرام نيست.
مساله 143 :ا گر انسان ببيند كسي چيز نجسي را مي خورد يا با لباس نجس نماز مي
خواند لازم نيست به او بگويد .
مساله 144 : اگر جايي از خانه و يا فرش كسي نجس باشد و ببيند بدن يا لباس يا
چيز ديگر كساني كه وارد خانة او مي شوند با رطوبت به جاي نجس رسيده است لازم
نيست به آنان بگويد .
مساله 145 :ا گر صاحب خانه در بين غذا خوردن بفهمد غذا نجس است ، بايد به
مهمان ها بگويد اما اگر يكي از مهمان ها بفهمد لازم نيست به ديگران خبر دهد ، ولي
چنانچه طوري با آن معاشرت دارد كه مي داند كه به واسطة نگفتن خود او هم نجس مي
شود بايد بعد از غذا به آنان بگويد .
مساله 146 : اگر چيزي را كه عاريه كرده نجس شود اگر بداند كه صاحبش آن
چيز را در خوردن و آشاميدن استعمال مي كند واجب است به او بگويد .
م.طهرات
2 احكام ويژه خواهران 1
مساله 148 : ده چيزنجاست را پاك مي كند و آنها را مطهرات گويند : او.ل آب ،
دوم زمين، سوم آفتاب ، چهارم استحاله . پنجم انتقال ، ششم اسلام، هفتم تبعي.ت ، هشتم
بر طرف شدن عين نجاست، نهم استبراء حيوان نجاست خوار ، دهم غائب شدن مسلمان.
-1 آب
مساله 149 : آب با چهار شرط چيز نجس را پاك مي كند : او.ل آنكه مطلق باشد؛
پس آب مضاف مانند گلاب و عرق بيد چيز نجس را پاك نمي كند ، دوم آنكه پاك
باشد ، سوم آنكه وقتي چيز نجس را مي شويند آب مضاف نشود و بو يا رنگ يا مزة آن
به واسطة نجاست تغيير نكند ،چهارم آنكه بعد از آب كشيدن چيز نجس عين نجاست در
آن نباشد و پاك شدن چيز نجس با آب قليل يعني آب كمتر از كر ،شرطهاي ديگري هم
دارد كه بعداً گفته مي شود .
مساله 150 : ظرف نجس را با آب قليل بايد سه مرتبه شست ، بلكه در كر و جاري
هم احتياط سه مرتبه است گرچه اقوي كفايت يك مرتبه است ، ولي ظرفي كه سگ
ليسيده يا از آن ظرف آب يا چيز روان ديگر خورده ، بايد او.ل با خاك پاك خاك مال
كرد و بعد بنابر احتياط واجب دو مرتبه در كر يا جاري يا آب قليل شست ، و همچنين
ظرفي را كه آب دهان سگ در آن ريخته بنابر احتياط واجب بايد پيش از شستن خاك
مال كرد .
مساله 159 : اگر چيز نجس را بعد از بر طرف كردن عين نجاست ، يك مرتبه در
آب كر يا جاري فرو برند كه آب به تمام جاهاي نجس آن برسد پاك مي شود . و
احتياط واجب آن است كه فرش و لباس و مانند اينها را طوري فشار يا حركت دهند كه
آب داخل خارج شود. .
مساله 160 :ا گر بخواهند چيزي را كه به بول نجس شده با آب قليل آب بكشند ،
چنانچه يك مرتبه آب روي آن بريزند و از آن جدا شود در صورتي كه بول در آن چيز
نمانده باشد ، يك مرتبه ديگر كه آب روي آن بريزند پاك مي شود .ولي در لباس و
فرش و مانند اينها بايد بعد از هر دفعه فشار دهند تا غساله آن بيرون آيد (و غساله آبي
2 احكام ويژه خواهران 2
است كه معمولاً در وقت شستن و بعد از آن از چيزي كه شسته مي شود خود به خود يا
به وسيلة فشار بيرون مي ريزد. )
مساله 162 : ا گر چيزي به غير بول نجس شود ، چنانچه بعد از بر طرف كردن
نجاست يك مرتبه آب روي آن بريزند و از آن جدا شود پاك مي گردد . و نيز اگر در
دفعة او.لي كه آب روي آن مي ريزند نجاست آن بر طرف شود و بعد از بر طرف شدن
نجاست هم آب روي آن بيايد پاك مي شود . ولي در هر صورت لباس و مانند آن را
بايد فشار دهند تا غساله آن بيرون آيد .
مساله 164 : اگر ظاهر گندم و برنج و صابون و مانند اينها نجس شود به فرو بردن
در كر و جاري پاك مي گردد. و اگر باطن آنها نجس شود پاك نمي گردد.
مساله 165 : اگر انسان شك. كند كه آب نجس به باطن صابون رسيده يا نه باطن آن
پاك است .
مساله 166 : اگر ظاهر برنج و گوشت و يا چيزي مانند اينها نجس شده باشد ،
چنانچه آن را در ظرفي بگذارند و سه مرتبه آب روي آن بريزند و خالي كنند پاك مي
شود . و ظرف آن هم پاك مي شود . ولي اگر بخواهند لباس يا چيزي را كه فشار لازم
دارد در ظرفي بگذارند و آب بكشند بايد در هر مرتبه كه آب روي آن مي ريزند آن را
فشار دهند و ظرف را كج كنند ، تا غساله اي كه در آن جمع شده بيرون بريزد .
مساله 168 :ا گر لباسي را در كر يا جاري آب بكشند و بعد مثلاً لجن آب در آن
ببينند ، چنانچه احتمال ندهند كه جلوگيري از رسيدن آب كرده آن لباس پاك است.
مساله 170 : هر چيز نجس تا عين نجاست را از آن بر طرف نكنند پاك نمي شود.
ولي اگر بو يا رنگ نجاست در آن مانده باشد اشكال ندارد. پس اگر خون را از لباس
برطرف كنند و لباس را آب بكشند و رنگ خون در آن بماند پاك مي باشد ، ام.ا چنانچه
به واسطة بو يا رنگ يقين كنند يا احتمال دهند كه ذره هاي نجاست در آن چيز مانده
نجس است .
2 احكام ويژه خواهران 3
مساله 171 : اگر نجاست بدن را در آب كر يا جاري بر طرف كنند بدن پاك
مي شود و بيرون آمدن و دوباره در آب رفتن لازم نيست .
مساله 172 : غذاي نجسي كه لاي دندانها مانده اگر آب در دهان بگردانند و به تمام
غذاي نجس برسد پاك مي شود.
مساله 175 : گوشت و دنبه اي كه نجس شده مثل چيزهاي ديگر آب كشيده مي
شود و همچنين است اگر بدن يا لباس ، چربي كمي داشته باشد كه از رسيدن آب به آنها
جلوگيري نكند.
مساله 177 : چيز نجسي كه عين نجاست در آن نيست ، اگر زير شيري كه متصل
به كر است يك دفعه بشويند پاك مي شود ، و نيز اگر عين نجاست در آن باشد، چنانچه
عين نجاست آن ، زير شير يا به وسيلة ديگر بر طرف شود ، و آبي كه از آن چيز مي
ريزد بو يا رنگ يا مزه ديگري به واسطه نجاست به خود نگرفته باشد با آب شير پاك مي
گردد. ام.ا اگر آبي كه از آن مي ريزد بو يا رنگ يا مزة ديگري به واسطة نجاست به خود
گرفته باشد بايد به قدري آب شير روي آن بريزند تا در آبي كه از آن جدا مي شود بو يا
رنگ يا مزة ديگري به واسطة نجاست نباشد .
مساله 178 : اگر چيزي را آب بكشد و يقين كند پاك شده و بعد شك. كند كه
عين نجاست را از آن بر طرف كرده يا نه ، چنانچه موقع آب كشيدن متوج.ه بر طرف
كردن عين نجاست بوده آن چيز پاك است و اگر متوج.ه بر طرف كردن عين نجاست
نبوده بنا بر احتياط متسحب بايد دوباره آن را آب بكشد .
-2 زمين
مساله 183 : زمين با سه شرط كف پا و ته كفش نجس را پاك مي كند او.ل آنكه
زمين پاك باشد. دوم آنكه خشك باشد . سوم آنكه اگر عين نجس مانند خون و بول، يا
متنج.س مثل گلي كه نجس شده در كف پا و ته كفش باشد به واسطة راه رفتن يا ماليدن
پا به زمين بر طرف شود. و نيز زمين بايد خاك يا سنگ يا آجر فرش و مانند اينها باشد و
2 احكام ويژه خواهران 4
يا راه رفتن روي فرش و حصير و سبزه ، كف پا و ته كفش نجس پاك نمي شود ، و اگر
به واسطة غير راه رفتن نجس شده باشد پاك شدنش به واسطة راه رفتن اشكال دارد .
مساله 184 : پاك شدن كف پا و ته كفش نجس به واسطة راه رفتن روي آسفالت
و روي زمين كه با چوب فرش شده محلّ اشكال است .
مساله 185 :ب راي پاك شدن كف پا و ته كفش بهتر است پانزده قدم يا بيشتر راه
بروند ، اگر چه به كمتر از پانزده قدم يا ماليدن پا به زمين نجاست بر طرف شود .
مساله 187 : بعد از آنكه كف پا يا ته كفش نجس به واسطة راه رفتن پاك شد
مقداري از اطراف آن هم كه معمولاً به گل آلوده مي شود اگر زمين يا خاك به آن
اطراف برسد پاك مي گردد .
-3 آفتاب
مساله 191 : آفتاب ، زمين و ساختمان و چيزهايي كه مانند در و پنجره در ساختمان
به كاربرده شده ، و همچنين ميخ را كه به ديوار كوبيده اند و جزء ساختمان حساب مي
شود با شش شرط پاك مي كند : او.ل آنكه چيز نجس به طوري تر باشد كه اگر چيز
ديگري به آن برسد تر شود ، پس اگر خشك باشد بايد به وسيله اي آن را تر كنند تا
آفتاب آن را خشك كند ، دوم آنكه اگر عين نجاست در آن چيز باشد پيش از تابيدن
آفتاب آن را بر طرف كنند ، سوم آنكه چيزي از تابيدن آفتاب جلوگيري نكند ، پس اگر
آفتاب از پشت پرده يا ابر و مانند اينها بتابد و چيز نجس را خشك كند ، آن چيز پاك
نمي شود ، ولي اگر ابر به قدري نازك باشد كه از تابيدن آفتاب جلوگيري نكند اشكال
ندارد . چهارم آنكه آفتاب به تنهايي چيز نجس را خشك كند پس اگر مثلاً چيز نجس به
واسطة باد و آفتاب خشك شود پاك نمي گردد ، ولي اگر باد به قدري كم باشد كه
نگويند به خشك شدن چيز نجس كمك كرده اشكال ندارد . پنجم آنكه آفتاب مقداري
از بنا و ساختمان را كه نجاست به آن فرو رفته يك مرتبه خشك كند ، پس اگر يك
مرتبه بر زمين و ساختمان نجس بتابد و روي آن را خشك كند ، و دفعة ديگر زير آنرا
خشك نمايد ، فقط روي آن پاك مي شود و زير آن نجس مي ماند . ششم آنكه ما بين
2 احكام ويژه خواهران 5
روي زمين يا ساختمان كه آفتاب به آن مي تابد و داخل آن هوا يا جسم پاك ديگري
فاصله نباشد .
مساله 192 : آفتاب حصير نجس را پاك مي كند و همچنين درخت و گياه به
واسطة آفتاب پاك مي شود.
-4 اِس.تِحاله
مساله 195 :ا گر جنس چيز نجس به طوري عوض شود كه به صورت چيز پاكي
درآيد پاك مي شود ، و مي گويند استحاله شده است . مثل آنكه چوب نجس بسوزد و
خاكستر گردد . يا سگ در نمكزار فرو رود و نمك شود ، ولي اگر جنس آن عوض
نشود مثل آنكه گندم نجس را آرد كنند يا نان بپزند پاك نمي شود.
-5 كم شدن دو سوم آب انگور
مساله 202 : آب انگوري كه جوش آمده پيش از آنكه ثلثان شود،يعني دو قسمت
آن كم شود و يك قسمت آن بماند نجس نيست،ولي خوردن آن حرام است،ولي اگر
ثابت شودكه مست كننده است حرام ونجس مي باشد، و فقط به سركه شدن پاك
وحلال مي شود.
-6 انتقال
مساله 205 : اگر خون بدن انسان و يا خون حيواني كه خون جهنده دارد ، يعني
حيواني كه وقتي رگ آن را ببرند خون از آن جستن مي كند به بدن حيواني كه خون
جهنده ندارد برود و خون آن حيوان حساب شود پاك مي گردد

:: بازدید از این مطلب : 369

|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : جمعه 18 اسفند 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : زضا

     از غضنفر میپرسن نظرت راجع به زلزله چیه ؟

میکه طرح خوبیه ، تکان دهنده ست !



:: بازدید از این مطلب : 290
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 16 اسفند 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : زضا

شعر غضنفر برای نامزدش:
صبح که دره پنجرمون وا میشه
عصر که در پنجرمون وا میشه
شب که در پنجرمون وا میشه
وای که چقدر پنجرمون وا میشه !!!



:: بازدید از این مطلب : 400
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 16 اسفند 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : زضا

سلام بچه ها

ببخشيد كه چند روز مطلب جديد نگذاشتم حالم خيلي بعد بود  

چند روز كه شكست عشقي خورده بودم حال حوصله خودم حتي نداشتم

خلاصه بخشيد ولي يه  چيز ي ميگم عاشقا خوب گوش كنيد عشقتونو  هيچ موقع تو. به گفته بچه هاي محلم تو بيابون انتخاب نكيد چون مثل من امكان داره به بي راه بكشه  منظور همون كوچي محلست 



:: بازدید از این مطلب : 451
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 6 اسفند 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : زضا
کوه با نخستین سنگ‌ها آغاز می‌شودو انسان با نخستین درد.در من زندانیِ ستمگری بودکه به آوازِ زنجیرش خو نمی‌کرد ــمن با نخستین نگاهِ تو آغاز شدم.احمد شاملو

:: بازدید از این مطلب : 352
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 2 اسفند 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : زضا
خدايا : من گمشده ي درياي متلاطم روزگارم و تو بزرگواري !پس اي خدا! هيچ مي داني که بزرگوار آن است که گمشده اي را بهمقصد برساند ؟ تا ابد محتاج ياري تو ، رحمت تو ، توجه تو ، عشق تو ،گذشت تو ، عفو تو ، مهرباني تو ، و در يک کلام ... محتاج توام

:: بازدید از این مطلب : 779
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 24 بهمن 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : زضا
ملا و شراب فروش!!!سرمایه داری در نزدیکی مسجد قلعه فتح الله کابل رستورانی ساخت که در آن موسیقی و رقص بود و برای مشتریان مشروب هم سرو می شد.ملای مسجد هر روز در پایان موعظه دعا می کرد تا خدا صاحب رستوران را به قهر و غضب خود گرفتار کند و بلای آسمانی بر این رستوران نازل!یک ماه از فعالیت رستوران نگذشته بود که رعد و برق و توفان شدید شد و رستوران به خاکستر تبدیل گردید.ملا روز بعد با غرور و افتخار نخست حمد خدا را بجا آورد و بعد خراب شدن آن خانه فساد را به مردم تبریک گفت و اضافه کرد: اگر مومن از ته دل از خداوند چیزی بخواهد، از درگاه خدا ناامید نمی شود. اما خوشحالی مومنان و ملای مسجد دیری نپایید. صاحب رستوران به محکمه شکایت برد و از ملای مسجد خسارت خواست!ملا و مومنان چنین ادعایی را نپذیرفتند!قاضی دو طرف را به محکمه خواست و بعد از این که سخنان دو جانب دعوا را شنید، گلویی صاف کرد و گفت : نمی دانم چه بگویم سخن هر دو را شنیدم :؟!"یک سو ملا و مومنانی هستند که به تاثیر دعا و ثنا ایمان ندارند!وسوی دیگر مرد شراب فروشی که به تاثیر دعا ایمان دارد...!"

:: بازدید از این مطلب : 234
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 23 بهمن 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : زضا
گفتی برو ...رهایم کن ...و من بیچاره ِ به این می اندیشم ...که آخر چگونه می شود ...قطره باران را از دریا جدا کرد ... !چگونه ... ؟!حبیب صلحی زاده

:: بازدید از این مطلب : 437
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 23 بهمن 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : زضا
عزیز من ،می گویی : آب از آب تکان نخورده است!اما، کمی دقت کن!روزهایِ من،لاغر شده اند،و شعرهایِ من،اندوهگین!و عشقهایِ تو،هر روز،رنگینِ رنگین!و من،هم چنان،ساده،عاشق،شیفته،به نامِ پاکِ خداوند،قسم می خورم.و به نامِ پاکِ خداوند،عشق می ورزم.و به نامِ پاکِ خداوند،عشق می ورزم.

:: بازدید از این مطلب : 142
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 23 بهمن 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : زضا
شب فرو می افتاد.به درون آمدم و پنجره ها را بستم.باد با شاخه درآویخته بود.من، درین خانه ی تنها، تنهاغم عالم به دلم ریخته بود.ناگهان حس کردم:که کسی،آنجا، بیرون، در باغ،در پس پنجره اممی گرید...صبحگاهان،شبنممی چکید از گل سیب.ه.ا.سایه

:: بازدید از این مطلب : 260
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 23 بهمن 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : زضا
در حقیقت آدم‌ها هیچ کس را ندارند ،این را آدم روزهای جمعه از جاهای خالی‌ آنهایی که باید باشند و نیستند ، می فهمدنیکی فیروزکوهی

:: بازدید از این مطلب : 177
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 23 بهمن 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : زضا
اين پا چرا اينقدر كج راست ميشه عشقم كشيده اين جوري باشم خوبه ادم عشقي باشه داشم سلطان غم ها مادر سلطان قلب ها پدر

:: بازدید از این مطلب : 147
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 23 بهمن 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : زضا
مادربه سلامتي مادر واسه اينکه ديوارش ازهمه کوتاهتره!به سلامتي مادر بخاطر اينکه هيچوقت نگفت من هميشه گفت بچه هام...به سلامتي مادر بخاطر اينکه هميشه از غمهامون شنيد اما هيچوقت از غمهاش نگفتبه سلامتي مادر بخاطر اينکه از سلامتيش براي سلامتي بچه هاش هميشه گذشتهبه سلامتي مادر بخاطر زندگي که همراه با شادي و اميد و مهربوني بهمون ميدهبه سلامتي مادر چون هيچوقت خستگيشو به رخمون نميکشه و ازش گلايه اي نميکنهبه سلامتي مادر چون اگه خورشيد نباشه ميشه گذرون کرد اما بدون حضور مادر زندگي يه لحظه هم معني نداره،اماباتمام­ اينها...!!!!! چه فريبانه بهشت را زير پايت خواندندو زمين را بر سرت خراب کردند مـــــــــــادر

:: بازدید از این مطلب : 154
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 23 بهمن 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : زضا
سرانگشتان احساسم، تورا می جویند...پیدایت میكنم...چشم هایم را می بندموباورم می شود كه هستی...صدای گام هایت،هنوز هم آرام و آرامم می كند...مثل امواج دریاست !!!غرق سكوتم می كند...این تویی...عطر نفس هایت را می شناسمبوی رازقی می دهند...به تنم می پیچدومست و خرابم می كند !!!دیگر رویا نیستهمه اش تویی..!"من ""چشمانم"و تماشای لحظه های با "تو" بودن...

:: بازدید از این مطلب : 162
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 23 بهمن 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : زضا
پیرمردی به نوه ی خود گفت :فرزندم در درون ما بین دو گرگ کارزاری برپاست ؛ یکی از گرگ ها شیطانی به تمام معنا ، عصبانی ، دروغگو ، حسود ، حریص و پست ؛ و گرگ دیگر آرام ، خوشحال ، امیدوار ، فروتن و راستگو !!!پسر کمی فکر کرد و پرسید :پدربزرگ کدامیک پیروز است ؟؟؟پدربزرگ بی درنگ گفت : همانی که تو به او غذا می دهی …

:: بازدید از این مطلب : 135
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 23 بهمن 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : زضا
روزی دختری از پسری که عاشقش بود پرسید:چرا منو دوست داری؟چرا عاشقم هستی …؟پسر گفت:نمی توانم دلیل خاصی رو بگم اما از اعماق قلبم دوستت دارم …دختر گفت :وقتی نمی تونی دلیلی برای دوست داشتن پیدا کنی چطوری عاشقمی؟؟؟پسر گفت… :واقعا دلیلشو نمی دونم اما دختر اصرار کرد که اللا و بللاباید دلیل بگی, پسر هم با بی میلی گفت :خب …من تو رو دوست دارم…چون …زیبا هستی…چون…صدای تو گیراست …چون …به من توجه ومحبت می کنی …تو را به خاطر لبخندت …دوست دارم …به خاطرتمامی حرکاتت…دوست دارم …دختر از سخنان پسر بسیار خشنودشد…چند روز بعد …دختر تصادف کرد و به "کما" رفت…پسر نامه ای را کنارتخت او گذاشت…نامه بدین شرح بود …:عزیز دلم …تو رو به خاطر صدای گیرایت دوست دارم …اکنون دیگر حرف نمی زنی …پس نمی تونم دوستت داشته باشم …دوستت دارم …چون به من توجه و محبت می کنی …چون اکنون قادر به محبت کردن به من نیستی…نمی تونم دوستت داشته باشم…تو را به خاطر لبخندت و تمامی حرکاتت دوست دارم …آیا اکنون می توانی بخندی …؟می توانی هیچ حرکتی بکنی …؟پس دوستت ندارم …اگر عشق احتیاج به دلیل داشته باشد…در زمان هایی مثل الان…هیچ دلیلی برای دوست داشتنت ندارم…آیا عشق واقعا به دلیل نیاز داره؟نه هرگز…و من هنوز دوستت دارم!!!

:: بازدید از این مطلب : 279
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 23 بهمن 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : زضا
روزی دختری از پسری که عاشقش بود پرسید:چرا منو دوست داری؟چرا عاشقم هستی …؟پسر گفت:نمی توانم دلیل خاصی رو بگم اما از اعماق قلبم دوستت دارم …دختر گفت :وقتی نمی تونی دلیلی برای دوست داشتن پیدا کنی چطوری عاشقمی؟؟؟پسر گفت… :واقعا دلیلشو نمی دونم اما دختر اصرار کرد که اللا و بللاباید دلیل بگی, پسر هم با بی میلی گفت :خب …من تو رو دوست دارم…چون …زیبا هستی…چون…صدای تو گیراست …چون …به من توجه ومحبت می کنی …تو را به خاطر لبخندت …دوست دارم …به خاطرتمامی حرکاتت…دوست دارم …دختر از سخنان پسر بسیار خشنودشد…چند روز بعد …دختر تصادف کرد و به "کما" رفت…پسر نامه ای را کنارتخت او گذاشت…نامه بدین شرح بود …:عزیز دلم …تو رو به خاطر صدای گیرایت دوست دارم …اکنون دیگر حرف نمی زنی …پس نمی تونم دوستت داشته باشم …دوستت دارم …چون به من توجه و محبت می کنی …چون اکنون قادر به محبت کردن به من نیستی…نمی تونم دوستت داشته باشم…تو را به خاطر لبخندت و تمامی حرکاتت دوست دارم …آیا اکنون می توانی بخندی …؟می توانی هیچ حرکتی بکنی …؟پس دوستت ندارم …اگر عشق احتیاج به دلیل داشته باشد…در زمان هایی مثل الان…هیچ دلیلی برای دوست داشتنت ندارم…آیا عشق واقعا به دلیل نیاز داره؟نه هرگز…و من هنوز دوستت دارم!!!

:: بازدید از این مطلب : 217
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 23 بهمن 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : زضا
كيا براي روز وكنتاين تنها هستن؟؟؟. . . . . . .بهترين لحظه هاي رو كه دوست داري باعشقت باشي به ياد خدا باش. . . خداوند معجزه كرد تورا آفريد تو هم معجزه كن در تنهايات به ياد او ويكتاي او باش.

:: بازدید از این مطلب : 221
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 22 بهمن 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : زضا
بــــــر روی زمــيـن ،چــــيـــزی بــــزرگـتر از انــسان نـــيـست . .و در انـــــسـان ،چــــيـــزی بـــــزرگ او

:: بازدید از این مطلب : 166
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 22 بهمن 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : زضا
عــــقـل بـی عــاطـفه خـــطـرنـاک اســـت ،و عــــاطـفه بـــدون عـــقـل قـــابـل اعـــتـماد نــیـست .آدم کـــامـل آنــــسـت کـــه هـــم عــــقل دارد و هـــم عـــاطـفه . . !

:: بازدید از این مطلب : 180
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 22 بهمن 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : زضا
اشخـاصی کـه نـمی تــوانـند دیـــگـران را بــبخـشـند ،پــل هـایی را کـه بــایـد از آن عــبـور کـنـند ، خــراب مـی نــمـایـند . . !

:: بازدید از این مطلب : 179
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 22 بهمن 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : زضا
نظر تون چي هر روز يكي از خاطرات زندگيم براتون بنويسم دوستان ياد تون ميياد كه بهتون معناي زندگي رو گفتم يكي از خاطراتي كه مي خوام بگم مربوط به اين گي كه داخل زندگي ميشه كه تونستم يا نتونستم خوب درسش كنم مي شه

:: بازدید از این مطلب : 169
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 22 بهمن 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : زضا
فاحشه را خدا فاحشه نکرد؛ آنان که در شهر نان قسمت می کردند، او را لنگ نان گذاشته اند، تا هر زمان که خود لنگ هم آغوشی ماندند،او را به تکه نانی بخرند . . . . .صادق هدایت

:: بازدید از این مطلب : 227
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 22 بهمن 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : زضا
پیرمردی صبح زود از خانه اش بیرون آمد پیاده رو در دست تعمیر بود به همینخاطر در خیابان شروع به راه رفتن کرد که ناگهان یک ماشین به او زد . مرد بهزمین افتاد و مردم دورش جمع شدند واو را به بیمارستان رساندند . پس از پانسمانزخم ها ، پرستاران به او گفتند که آماده عکسبرداری از استخوان بشود.پیرمرد درفکر فرو رفت . سپس بلند شد ولنگ لنگان به سمت در رفت و در همان حالگفت:"که عجله دارد ونیازی به عکسبرداری نیست " پرستاران سعی در قانع کردناو داشتند ولی موفق نشدند . برای همین از او دلیل عجله اش را پرسیدند . پیر مردگفت : زنم در خانه سالمندان است . من هر صبح به آنجا میروم وصبحانه را با او میخورم نمیخواهم دیر شود !پرستاری به او گفت : " شما نگران نباشید ما به او خبر میدهیم . که امروز دیرتر میرسید.پیرمرد جواب داد : متاسفم.او بیماری فراموشی دارد ومتوجه چیزی نخواهد شد وحتی مرا هم نمیشناسد.پرستارها با تعجب پرسیدند : پس چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او میروید در حالی که شما را نمیشناسد؟پیر مرد با صدای غمگین وآرام گفت : " اما من که او را مي شناسم "

:: بازدید از این مطلب : 195
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : یک شنبه 22 بهمن 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : زضا
پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم کهمیام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم.دختر لبخندی زد و گفت ممنونمتا اینکه یک روز اون اتفاق افتاد حال دختر خوب نبود نیاز فوری به قلبداشت از پسر خبری نبود دختر با خودش میگفت : میدونی که من هیچوقتنمیذاشتم تو قلبتو به من بدی و به خاطر من خودتو فدا کنی ولی این بود اونحرفات حتی برای دیدنم هم نیومدی شاید من دیگه هیچوقت زنده نباشم آرامگریست و دیگر چیزی نفهمید…چشمانش را باز کرد..دکتر بالای سرش بود به دکتر گفت چه اتفاقی افتاده ؟ دکترگفت نگران نباشید پیوند قلبتون با موفقیت انجام شده.شما باید استراحتکنید..درضمن این نامه برای شماست..!دختر نامه رو برداشت اثری از اسم روی پاکت دیده نمیشد بازش کرد و درون آنچنین نوشته شده بود:سلام عزیزم الان که این نامه رو میخونی من در قلب تو زنده ام.از دستم ناراحتنباش که بهت سر نزدم چون میدونستم اگه بیام هرگز نمیذاری که قلبمو بهتبدم..پس نیومدم تا بتونم این کارو انجام بدم امیدوارم عملت موفقیت آمیزباشه(عاشقتم تا بینهایت)دختر نمیتوانست باور کند..اون این کارو کرده بود اون قلبشو به دختر داده بودآرام اسم پسر را صدا کرد و قطره های اشک روی صورتش جاری شد و بهخودش گفت چرا هیچوقت حرفاشو باور نکردم…

:: بازدید از این مطلب : 349
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 22 بهمن 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : زضا
دو برادر با هم در مزرعه خانوادگی کار می کردند که یکی از آنها ازدواج کرده بود و خانواده بزرگی داشت و دیگری مجرد بود .شب که می شد دو برادر همه چیز از جمله محصول و سود را با هم نصف می کردند .یک روز برادر مجرد با خودش فکر کرد و گفت:‌درست نیست که ما همه چیز را نصف کنیم . من مجرد هستم و خرجی ندارم ولی او خانواده بزرگی را اداره می کند.بنابراین شب که شد یک کیسه پر از گندم را برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت.در همین حال برادری که ازدواج کرده بود با خودش فکر کرد و گفت :‌درست نیست که ما همه چیز را نصف کنیم. من سر و سامانگرفته ام ولی او هنوز ازدواج نکرده و باید آینده اش تأمین شود.بنابراین شب که شد یک کیسه پر از گندم را برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت.سال ها گذشت و هر دو برادر متحیر بودند که چرا ذخیره گندمشان همیشه با یکدیگرمساوی است.تا آن که در یک شب تاریک دو برادر در راه انبارها به یکدیگر برخوردند.آنها مدتی به هم خیره شدند و سپس بی آن که سخنی بر لب بیاورندکیسه هایشان را زمین گذاشتند و یکدیگر را در آغوش گرفتند.

:: بازدید از این مطلب : 206
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 22 بهمن 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : زضا
زن جوانی بسته‌ای کلوچه و کتابی خرید و روی نیمکتی در قسمت ویژهفرودگاه نشست که استراحت و مطالعه کند تا نوبت پروازش برسد .در کنار او مردی نیز نشسته بود که مشغول خواندن مجله بود.وقتی او اولین کلوچه‌اش را برداشت، مرد نیز یک کلوچه برداشت.در این هنگام احساس خشمی به زن دست داد، اما هیچ نگفت فقط با خود فکر کرد: عجب رویی داره!هر بار که او کلوچه‌ای برداشت مرد نیز کلوچه ای برمیداشت. این عملاورا عصبانی تر می کرد، اما از خود واکنشی نشان نداد.وقتی که فقط یک کلوچه باقی مانده بود، با خود فکر کرد:“حالا این مردک چه خواهد کرد؟”مرد آخرین کلوچه را نصف کرد و نصف آن را برای او گذاشت!...زن دیگر نتوانست تحمل کند، کیف و کتابش را برداشت و با عصبانیت به سمت سالن رفت.وقتی که در صندلی هواپیما قرار گرفت، در کیفش را باز کرد تا عینکش رابردارد، که در نهایت تعجب دید بسته کلوچه‌اش، دست نخورده مانده .تازه یادش آمد که اصلا بسته کلوچه‌اش را از کیفش درنیاورده بود

:: بازدید از این مطلب : 229
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 22 بهمن 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : زضا
تو چشای سیاهش زل زد همون چشمایی که وقتی ۱۶سال بیشتر نداشتباعث شد تا پسرک عاشق شود و با خواهش و التماس بالاخره کاری کرد که باهم دوست شدندخترک نگاهی به ساعتش کرد و میون حرفای پسرک پرید و گفت:من دیرم شده زودی باید برم خونه...همیشه همین جور بوده هر وقت دخترک پسرک را میدید زود باید بر میگشت...پسرک معطل نکرد و کادویی که برای دخترک خریده بود رو با کلی اشتیاق به دخترک داددخترک بی تفاوت بسته را گرفت و تشکری خشک و خالی کرد...حتی کنجکاویی نکرد داخل بسته رو ببیند پسرک خواست سر سخن روباز کند که دخترک گفت :وای دیرم شد..من دیگه برم خداحافظ...خداحافظی کردند و پسرک در سوک لحظه جدایی ماتم گرفت و رفتن معشوق را نظاره کرد ....دخترک هراسان و دل نگران بود...در راه نیم نگاهی به بسته انداخت ...یه خرس عروسکی خوشگل بود..هوا دیگه داشت کم کم سرد میشد و سرعت ماشین هایی که رد میشدند ترس دخترک رو از دیر رسیدن بیشتر میکردتا به سر قرار رسید ...پسره مثل همیشه ۵ دقیقه تاخیر داشت اما بازم مثل همیشه ریلکس بود...دخترک سلام کرد و پسر پاسخ گفتدخترک بی درنگ بسته را به پسر داد و نگاه پر شوقش را به نگاه پسر دوخت.پسر نیم نگاهی به بسته انداخت و گفت: مرسی...بسته را باز کرد و ناگاه چشمش به نامه ای افتاد که عاشق خوش خیال دخترک برای او نوشته بود...لبخندی زد و به روی خود نیاورد...چند دقیقه ای را با هم سپری کردنو باز مثل همیشه خداحافظی و نگاه ملتمس عاشقی که از لحظه ی وداع بیزار استاین بار دخترک عاشق بود و پسره معشوق اومعشوقی که شاید جسم اون سر قرار با 5 دقیقه تاخیر حاضر شده بود ،اما دلش از لحظه اول جای دیگه ای بود ........کمی آن طرف تر صدای جیغ لاستیکی دخترک و پسر را متوجه نقطه ای در آن طرف کردپسرکی در زیر چرخ های ماشین جان می دادو آخرین نگاهش دوخته شده به معشوقه ای بود که به او خیانت کرده بود

:: بازدید از این مطلب : 246
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : یک شنبه 22 بهمن 1391 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد