سرانگشتان احساسم، تورا می جویند...پیدایت میكنم...چشم هایم را می بندموباورم می شود كه هستی...صدای گام هایت،هنوز هم آرام و آرامم می كند...مثل امواج دریاست !!!غرق سكوتم می كند...این تویی...عطر نفس هایت را می شناسمبوی رازقی می دهند...به تنم می پیچدومست و خرابم می كند !!!دیگر رویا نیستهمه اش تویی..!"من ""چشمانم"و تماشای لحظه های با "تو" بودن...
:: بازدید از این مطلب : 173
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0