نوشته شده توسط : زضا
جمعه ی ساکت جمعه ی متروک جمعه ی چون کوچه های کهنه، غم انگیزجمعه ی اندیشه های تنبل بیمارجمعه ی خمیازه های موذی کش دارجمعه ی بی انتظارجمعه ی تسلیم خانه ی خالی خانه ی دلگیرخانه ی دربسته بر هجوم جوانی خانه ی تاریکی و تصور خورشیدخانه ی تنهایی و تفأل و تردیدخانه ی پرده، کتاب ، گنجه، تصاویر آه چه آرام ولي پر غرور گذر داشت زندگی من چو جویبار غریبی در دل این جمعه های ساکت متروک در دل این خانه های خالی دلگیرآه چه آرام و پر غرور گذر داشت.آقا جن كجاي كي مي ايي

:: بازدید از این مطلب : 419
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 16 بهمن 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : زضا
محبوب من! بعد از تو گیجم، بی قرارم، خالی ام، منگمبر داربستی از«چه خواهد شد» «چه خواهم کرد» آونگم سازی غریبم من که در هر پرده ام هر زخمه بنوازدلحن همایون تو می آید برون از ضرب و آهنگم تو جرات رو کردن خود را به من بخشیده ای، ورنه آیینه ای پنهان درون خویشتن از وحشت سنگم صلح است عشق اما اگر پای تو روزی در میان باشدبا چنگ و با دندان برای حفظ تو با هرچه می جننگم خود را به سویت می کشانم گام گام و سنگ سنگ اماتوفان جدا می افکند با یک نهیب از تو به فرسنگم در اشک و لبخند و سوک و سور رنگ اصلی ام عشق است من آسمانم در طلوع و در غروب آبی است بیرنگم از وقت و روز و فصل، عصر و جمعه و پاییز دلتنگندو بی تو من مانند عصر جمعه ی پاییز دلتنگم

:: بازدید از این مطلب : 521
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 16 بهمن 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : زضا
چه بگویم ؟ سخنی نیستدر همه خلوت این شهر،آواجز ز موشی که دراند کفنینیستوندر این ظلمت جاجز سیا نوحه شو مرده زنینیستور نسیمی جنبدبه رهش نجوا رانارونی نیستچه بگویم؟سخنی نیست...

:: بازدید از این مطلب : 271
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 16 بهمن 1391 | نظرات ()

صفحه قبل 1 ... 3 4 5 6 7 ... 8 صفحه بعد