نوشته شده توسط : زضا
عزیز من ،می گویی : آب از آب تکان نخورده است!اما، کمی دقت کن!روزهایِ من،لاغر شده اند،و شعرهایِ من،اندوهگین!و عشقهایِ تو،هر روز،رنگینِ رنگین!و من،هم چنان،ساده،عاشق،شیفته،به نامِ پاکِ خداوند،قسم می خورم.و به نامِ پاکِ خداوند،عشق می ورزم.و به نامِ پاکِ خداوند،عشق می ورزم.

:: بازدید از این مطلب : 142
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 23 بهمن 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : زضا
شب فرو می افتاد.به درون آمدم و پنجره ها را بستم.باد با شاخه درآویخته بود.من، درین خانه ی تنها، تنهاغم عالم به دلم ریخته بود.ناگهان حس کردم:که کسی،آنجا، بیرون، در باغ،در پس پنجره اممی گرید...صبحگاهان،شبنممی چکید از گل سیب.ه.ا.سایه

:: بازدید از این مطلب : 260
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 23 بهمن 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : زضا
در حقیقت آدم‌ها هیچ کس را ندارند ،این را آدم روزهای جمعه از جاهای خالی‌ آنهایی که باید باشند و نیستند ، می فهمدنیکی فیروزکوهی

:: بازدید از این مطلب : 177
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 23 بهمن 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : زضا
اين پا چرا اينقدر كج راست ميشه عشقم كشيده اين جوري باشم خوبه ادم عشقي باشه داشم سلطان غم ها مادر سلطان قلب ها پدر

:: بازدید از این مطلب : 147
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 23 بهمن 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : زضا
مادربه سلامتي مادر واسه اينکه ديوارش ازهمه کوتاهتره!به سلامتي مادر بخاطر اينکه هيچوقت نگفت من هميشه گفت بچه هام...به سلامتي مادر بخاطر اينکه هميشه از غمهامون شنيد اما هيچوقت از غمهاش نگفتبه سلامتي مادر بخاطر اينکه از سلامتيش براي سلامتي بچه هاش هميشه گذشتهبه سلامتي مادر بخاطر زندگي که همراه با شادي و اميد و مهربوني بهمون ميدهبه سلامتي مادر چون هيچوقت خستگيشو به رخمون نميکشه و ازش گلايه اي نميکنهبه سلامتي مادر چون اگه خورشيد نباشه ميشه گذرون کرد اما بدون حضور مادر زندگي يه لحظه هم معني نداره،اماباتمام­ اينها...!!!!! چه فريبانه بهشت را زير پايت خواندندو زمين را بر سرت خراب کردند مـــــــــــادر

:: بازدید از این مطلب : 154
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 23 بهمن 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : زضا
سرانگشتان احساسم، تورا می جویند...پیدایت میكنم...چشم هایم را می بندموباورم می شود كه هستی...صدای گام هایت،هنوز هم آرام و آرامم می كند...مثل امواج دریاست !!!غرق سكوتم می كند...این تویی...عطر نفس هایت را می شناسمبوی رازقی می دهند...به تنم می پیچدومست و خرابم می كند !!!دیگر رویا نیستهمه اش تویی..!"من ""چشمانم"و تماشای لحظه های با "تو" بودن...

:: بازدید از این مطلب : 162
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 23 بهمن 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : زضا
پیرمردی به نوه ی خود گفت :فرزندم در درون ما بین دو گرگ کارزاری برپاست ؛ یکی از گرگ ها شیطانی به تمام معنا ، عصبانی ، دروغگو ، حسود ، حریص و پست ؛ و گرگ دیگر آرام ، خوشحال ، امیدوار ، فروتن و راستگو !!!پسر کمی فکر کرد و پرسید :پدربزرگ کدامیک پیروز است ؟؟؟پدربزرگ بی درنگ گفت : همانی که تو به او غذا می دهی …

:: بازدید از این مطلب : 135
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 23 بهمن 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : زضا
روزی دختری از پسری که عاشقش بود پرسید:چرا منو دوست داری؟چرا عاشقم هستی …؟پسر گفت:نمی توانم دلیل خاصی رو بگم اما از اعماق قلبم دوستت دارم …دختر گفت :وقتی نمی تونی دلیلی برای دوست داشتن پیدا کنی چطوری عاشقمی؟؟؟پسر گفت… :واقعا دلیلشو نمی دونم اما دختر اصرار کرد که اللا و بللاباید دلیل بگی, پسر هم با بی میلی گفت :خب …من تو رو دوست دارم…چون …زیبا هستی…چون…صدای تو گیراست …چون …به من توجه ومحبت می کنی …تو را به خاطر لبخندت …دوست دارم …به خاطرتمامی حرکاتت…دوست دارم …دختر از سخنان پسر بسیار خشنودشد…چند روز بعد …دختر تصادف کرد و به "کما" رفت…پسر نامه ای را کنارتخت او گذاشت…نامه بدین شرح بود …:عزیز دلم …تو رو به خاطر صدای گیرایت دوست دارم …اکنون دیگر حرف نمی زنی …پس نمی تونم دوستت داشته باشم …دوستت دارم …چون به من توجه و محبت می کنی …چون اکنون قادر به محبت کردن به من نیستی…نمی تونم دوستت داشته باشم…تو را به خاطر لبخندت و تمامی حرکاتت دوست دارم …آیا اکنون می توانی بخندی …؟می توانی هیچ حرکتی بکنی …؟پس دوستت ندارم …اگر عشق احتیاج به دلیل داشته باشد…در زمان هایی مثل الان…هیچ دلیلی برای دوست داشتنت ندارم…آیا عشق واقعا به دلیل نیاز داره؟نه هرگز…و من هنوز دوستت دارم!!!

:: بازدید از این مطلب : 279
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 23 بهمن 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : زضا
روزی دختری از پسری که عاشقش بود پرسید:چرا منو دوست داری؟چرا عاشقم هستی …؟پسر گفت:نمی توانم دلیل خاصی رو بگم اما از اعماق قلبم دوستت دارم …دختر گفت :وقتی نمی تونی دلیلی برای دوست داشتن پیدا کنی چطوری عاشقمی؟؟؟پسر گفت… :واقعا دلیلشو نمی دونم اما دختر اصرار کرد که اللا و بللاباید دلیل بگی, پسر هم با بی میلی گفت :خب …من تو رو دوست دارم…چون …زیبا هستی…چون…صدای تو گیراست …چون …به من توجه ومحبت می کنی …تو را به خاطر لبخندت …دوست دارم …به خاطرتمامی حرکاتت…دوست دارم …دختر از سخنان پسر بسیار خشنودشد…چند روز بعد …دختر تصادف کرد و به "کما" رفت…پسر نامه ای را کنارتخت او گذاشت…نامه بدین شرح بود …:عزیز دلم …تو رو به خاطر صدای گیرایت دوست دارم …اکنون دیگر حرف نمی زنی …پس نمی تونم دوستت داشته باشم …دوستت دارم …چون به من توجه و محبت می کنی …چون اکنون قادر به محبت کردن به من نیستی…نمی تونم دوستت داشته باشم…تو را به خاطر لبخندت و تمامی حرکاتت دوست دارم …آیا اکنون می توانی بخندی …؟می توانی هیچ حرکتی بکنی …؟پس دوستت ندارم …اگر عشق احتیاج به دلیل داشته باشد…در زمان هایی مثل الان…هیچ دلیلی برای دوست داشتنت ندارم…آیا عشق واقعا به دلیل نیاز داره؟نه هرگز…و من هنوز دوستت دارم!!!

:: بازدید از این مطلب : 217
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 23 بهمن 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : زضا
كيا براي روز وكنتاين تنها هستن؟؟؟. . . . . . .بهترين لحظه هاي رو كه دوست داري باعشقت باشي به ياد خدا باش. . . خداوند معجزه كرد تورا آفريد تو هم معجزه كن در تنهايات به ياد او ويكتاي او باش.

:: بازدید از این مطلب : 221
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 22 بهمن 1391 | نظرات ()